loading...
ترفندها و آموزش كامپيوتر
آخرین ارسال های انجمن
mohammad بازدید : 706 سه شنبه 15 مرداد 1392 نظرات (1)

برای شروع ابتدا با یک انتی ویروس آپدیت شده فلش دیسک خود را اسکن کنید تا ویروس ها از بین بروند سپس وارد محیط command شوید (از start >all programs >Accessories> command prompt

یا منوی استارت وارد run شوید cmd را تایپ کرده اینتر را بزنید و یا در ویندوز vista or 7 در منوی استارت در قسمت search programs and files تایپ کنید cmd و اینتر را بزنید. در پنجره سیاه رنگ باز شده

را تایپ واینتر را بزنبد. البته قسمت G:*.* به طور کلی است یعنی نشاندهنده مکان و نام فایل است . مثلا من می خواهم فایل shadmehr.mp3 که فایل آهنگ است ودر فلش من در درایو H

 attrib -h -r -s /s /d G:*.*

قرار دارد از حالت hidden خارج کنم این دستور را تایپ واینتر می کنم attrib -h -r -s /s /d H:shadmehr.mp3 البته مجبور نیستید اسم فایل را کامل تایپ کنید فقط یکی دو حرف اول را تایپ کنید و با زدن کلید Tab

روی کیبورد سیستم نام کامل را می نویسد و شما سپس اینتر را می زنید . attrib -h -r -s /s /d H:sha >> Tab >> attrib -h -r -s /s /d H:shadmehr.mp3

mohammad بازدید : 557 جمعه 08 دی 1391 نظرات (0)

اگر کاربر یکی از نسخه های قدیمی ویندوز مانند XP، Vista یا 7 هستید بدون شک برای شما هم پیش آمده که از ظاهر ساده و همیشگی رایانه شخصی خود خسته شده و تجربه کار کردن در محیطی جدید را آرزو کرده باشید. نرم افزار Real Desktop این امکان را برای شما فراهم می کند، این برنامه یک میز کار واقعی و سه بعدی را در دسکتاپ ویندوز شما شبیه سازی کرده و می توانید میانبرها و فایل های مختلف را به سلیقه خود در گوشه و کنار محیط کار جدیدتان بچینید. استفاده از این نرم افزار به هیچ وجه سرعت رایانه را کاهش نمی دهد و امکان تغییر اندازه آیکن ها و چیدن آنها به شکل اشیاء واقعی در محیط ویندوز برای شما وجود دارد.

 
 
mohammad بازدید : 1141 یکشنبه 14 آبان 1391 نظرات (18)

من تا به حال نرم افزار های ریكاوری زیادی را امتحان كردم ولی هیچ كدام به خوبی این نرم افزار نبوده اند 

شاید به جرعت بتوان گفت یکی از قدیمی ترین و قوی ترین نرم افزارهای بازیابی اطلاعات که اکثر کاربران

با آن آشنایی دارند برنامه Easy Recovery می باشد . 

 

mohammad بازدید : 19604 سه شنبه 09 آبان 1391 نظرات (3)

نام گذاری کامپیوتر:
   در ابتدا بايد كامپيوتري كه به پرينتر وصل است براي آن يك اسم قرار دهيم و بعد درقسمت chenge كه در پايين همان صفحه قرار دارد

كليد كنيم و يك اسم ديگر و متفاوت با اسم قبلي براي كامپيوتر قرار دهيم و كامپيوتر را در يك work group  قرار دهيم و بعد ok  وتمام.


 

printer1

printer2

به ادامه مطالب بروید
 

mohammad بازدید : 597 چهارشنبه 29 شهریور 1391 نظرات (0)

                                                                                                                               
 

                                                                          

 

 شايد اين نرم افزار  را بتوان یكی از بهترین نرم افزار های دنیا برای رتوش عكس دانست این نرم افزار كه از زبان فارسی نیز پشتیبانی می كند به همراه فیلم آموزشی استفاده از ابزار ،كار را بسیار راحت كرده خیلي ازسایت ها این نرم افزار را در سایت خود گذاشته اند ولی مشكل اینجاست كه زمانی كه عكس خود را با این نرم افزار درست می كنید اجازه ذخیره نمی دهد ولی این نسخه كرك آن می باشد و  نیاز به چیزی ندارد و به راحتی می توانید چین و چروك صورت رتوش و لك های صورت را بردارید من اطمینان دارم بعد از استفاده از نتیجه خیلی خوشحال می شوید

رمز عبور  mohammad

براي تشكر مارو لينك كنيد

mohammad بازدید : 1262 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
درود رمانی در غالب 5 قسمت برای FFXIII منتشر کهFinal Fantasy XIII Episode Zero : Promise نام دارد.خیلی وقت میبره برای ترجمه . حالا من یک قسمت از یک قسمت رو براتون ترجمه کردم که تو پست بعدی میزارم . قسمت دومش هم الان در دست ترجمه هست دارم ترجمه میکنم این نسبتا کمتر از قسمت اولش هست . رمان که 5 قسمت هست همه قسمت هاش انقدر زیاده که دوباره قسمت بندی شده . مثلا Part I: Encounter خودش به 7 قسمت هست . الان من یکی از اون هفت قسمت رو ترجمه کردم و تو پست بعدی براتون میزارم . Part I: Encounter به معنی برخورد و رویارویی هست دراین قسمت شخصیت اصلی بازی یعنی Lightning با گروه Nora برخورد میکنه و با اون ها صحبت میکنه و از اون ها بدش میاد رئیس گروه نورا Snow هست که طی برخوردی که با هم دارن و با هم خیلی بد صحبت میکنن Lightning میفهمه که Snow همون شخصی هست که عاشق خواهرش سرا هست .(زیاد نگم که لو میره ) در پایان هرقسمت یه خلاصه خیلی کوتاهی از قسمت بعدی میزارم که خودتون رو اماده کنید و قش نکنید. جزو بهترین داستان هایی هست که من شنیده ام .هرکی هر جای داستان رو نفهمید یا اصطلاحاتی رو بلد نبود به فرض مثال مثلا نمیدونست که گروه Nora به چی میگن من بهش میگم که به کسایی که ... اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :Final Fantasy XIII Episode Zero : Promise
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/7/Post/10
mohammad بازدید : 1262 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
درود رمانی در غالب 5 قسمت برای FFXIII منتشر کهFinal Fantasy XIII Episode Zero : Promise نام دارد.خیلی وقت میبره برای ترجمه . حالا من یک قسمت از یک قسمت رو براتون ترجمه کردم که تو پست بعدی میزارم . قسمت دومش هم الان در دست ترجمه هست دارم ترجمه میکنم این نسبتا کمتر از قسمت اولش هست . رمان که 5 قسمت هست همه قسمت هاش انقدر زیاده که دوباره قسمت بندی شده . مثلا Part I: Encounter خودش به 7 قسمت هست . الان من یکی از اون هفت قسمت رو ترجمه کردم و تو پست بعدی براتون میزارم . Part I: Encounter به معنی برخورد و رویارویی هست دراین قسمت شخصیت اصلی بازی یعنی Lightning با گروه Nora برخورد میکنه و با اون ها صحبت میکنه و از اون ها بدش میاد رئیس گروه نورا Snow هست که طی برخوردی که با هم دارن و با هم خیلی بد صحبت میکنن Lightning میفهمه که Snow همون شخصی هست که عاشق خواهرش سرا هست .(زیاد نگم که لو میره ) در پایان هرقسمت یه خلاصه خیلی کوتاهی از قسمت بعدی میزارم که خودتون رو اماده کنید و قش نکنید. جزو بهترین داستان هایی هست که من شنیده ام .هرکی هر جای داستان رو نفهمید یا اصطلاحاتی رو بلد نبود به فرض مثال مثلا نمیدونست که گروه Nora به چی میگن من بهش میگم که به کسایی که ... اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :Final Fantasy XIII Episode Zero : Promise
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/7/Post/10
mohammad بازدید : 1262 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
درود رمانی در غالب 5 قسمت برای FFXIII منتشر کهFinal Fantasy XIII Episode Zero : Promise نام دارد.خیلی وقت میبره برای ترجمه . حالا من یک قسمت از یک قسمت رو براتون ترجمه کردم که تو پست بعدی میزارم . قسمت دومش هم الان در دست ترجمه هست دارم ترجمه میکنم این نسبتا کمتر از قسمت اولش هست . رمان که 5 قسمت هست همه قسمت هاش انقدر زیاده که دوباره قسمت بندی شده . مثلا Part I: Encounter خودش به 7 قسمت هست . الان من یکی از اون هفت قسمت رو ترجمه کردم و تو پست بعدی براتون میزارم . Part I: Encounter به معنی برخورد و رویارویی هست دراین قسمت شخصیت اصلی بازی یعنی Lightning با گروه Nora برخورد میکنه و با اون ها صحبت میکنه و از اون ها بدش میاد رئیس گروه نورا Snow هست که طی برخوردی که با هم دارن و با هم خیلی بد صحبت میکنن Lightning میفهمه که Snow همون شخصی هست که عاشق خواهرش سرا هست .(زیاد نگم که لو میره ) در پایان هرقسمت یه خلاصه خیلی کوتاهی از قسمت بعدی میزارم که خودتون رو اماده کنید و قش نکنید. جزو بهترین داستان هایی هست که من شنیده ام .هرکی هر جای داستان رو نفهمید یا اصطلاحاتی رو بلد نبود به فرض مثال مثلا نمیدونست که گروه Nora به چی میگن من بهش میگم که به کسایی که ... اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :Final Fantasy XIII Episode Zero : Promise
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/7/Post/10
mohammad بازدید : 934 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (2)
درود دوستان! متنی رو که می خواین نقد بشه اون هم توسط بنده، در انجمن فوق که مربوط به داستان نویسی میشه، قرار دهید. بعدشم بیاین اینجا لینکشو بذارین و بگین نقدش کنم. نقد همین جا گذاشته میشه. اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :عمارت بزرگ میرا
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/8/Post/15
mohammad بازدید : 934 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (2)
درود دوستان! متنی رو که می خواین نقد بشه اون هم توسط بنده، در انجمن فوق که مربوط به داستان نویسی میشه، قرار دهید. بعدشم بیاین اینجا لینکشو بذارین و بگین نقدش کنم. نقد همین جا گذاشته میشه. اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :عمارت بزرگ میرا
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/8/Post/15
mohammad بازدید : 934 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (2)
درود دوستان! متنی رو که می خواین نقد بشه اون هم توسط بنده، در انجمن فوق که مربوط به داستان نویسی میشه، قرار دهید. بعدشم بیاین اینجا لینکشو بذارین و بگین نقدش کنم. نقد همین جا گذاشته میشه. اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :عمارت بزرگ میرا
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/8/Post/15
mohammad بازدید : 934 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (2)
درود دوستان! متنی رو که می خواین نقد بشه اون هم توسط بنده، در انجمن فوق که مربوط به داستان نویسی میشه، قرار دهید. بعدشم بیاین اینجا لینکشو بذارین و بگین نقدش کنم. نقد همین جا گذاشته میشه. اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :عمارت بزرگ میرا
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/8/Post/15
mohammad بازدید : 417 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
مطالعه هر کتاب دریچه ای به جهان فکری یک انسان است. دوستان من از کتاب هایی که خود مطالعه کرده اید، اگر به مطالبی چشمگیر و قابل تامل برخورد کردید که لازم می دانید سایر عزیزان از آن بهره مند شوند، لطفا در اینجا بنویسید. شاید با این کار دیگران را به خواندن آن کتاب ترغیب کنیم و گامی هر چند کوچک در راستای ارتقا فرهنگ کتابخوانی بر داشته باشیم. حتما نام نویسنده و نام کتاب را ذکر کنید. اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :نوشته هایی تکرار ناشدنی از کتابهایی که خوانده اید!
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/18/Post/19
mohammad بازدید : 410 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
"If one can do it, U too can do it,* *If none can do it, U must do it."* شعار بزرگ ژاپنیها: اگر یک نفر می تواند کاری را انجام دهد, تو هم می توانی آن را انجام دهی. اگر هیچ کس نمی تواند کاری را انجام دهد, تو باید آن را انجام دهی. *Its **IRANIAN **Version:* * **"**If one can do it, let him do it.* *If none can do it, why waste our time on it!!!!"* نسخه ایرنی این شعار: اگر کسی می تواند کاری را انجام دهد, اجازه بده آن را انجام دهد. اگر کسی نمی تواند کاری را انجام دهد, چرا ما وقتمان را برای آن تلف کنیم؟:38: اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :شعار بزرگ ژاپنی ها...
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/2/Post/20
mohammad بازدید : 451 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
درود بر شما! پنج تا از شخصيت نام ببريد كه از هم بيشتر باهاشون حال كرديد(از هر لحاظي)تو كتاب هايي كه تا حالا خوانديد رو نام ببريد. در موردشون هم در چندین سطر توضیح بدین. توصیفش کنین و دلیل انتخابتون رو هم بیان کنین! اسپم ببینم... نذاریم خشم میرا به این جا هم برسه. اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :پنج تا از شخصيت هاي مورد علاقتون
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/18/Post/21
mohammad بازدید : 392 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
مجموعه ای از آرمان آرین نویسنده ی ایرانی است که واقعا بی نظیر و فوق العاده می باشد ! خلاصه ی پشت کتاب: شش هزار سال قبل پسری جوان به نام اشوزدنگهه در شهر سیَلَک زندگی می کرد.او شاگرد یکی از دو استاد بزرگ مغان کوارَسمَنَ ایلامی بود.استاد دیگر موبدان شاماش شوموکین بود که بسیار چیره دست بود و تا حدی هم ترسناک می نمود. در شب جشنی و در پایان آن،کوارسمن که به یکی از اسرار جاودانگی دست یافته بود،آخرین و مهم ترین دستاورد خود را که نشان برتری اش نسبت به شاماش شوموکین بود را در جایگاهی خصوصی نشان رقیب داد اما حادثه ای باعث گیر افتادن اشوزدنگهه و توطئه علیه او شد. حال او یکی از جاودانگان است و برای انتقام و رهایی از بند این جاودانگی ناخواسته باید تلاش کند.او از حکومت های زمان،فرهنگ های مختلف عبور می کند تا سرنوشت حقیقی خود را در یابد. آرمان آرین هدفش از ساختن این اسطوره چه بوه است: شخصیت اول از روی یکی از شخصیت های اسطوره ای اوستا و زرتشتی انتخاب شده است! داستان در 6 زمان مختلف یعنی از دوران سیلک کهن آغاز می شه و در دوران هخامنشیان،ساسانیان،عباسیا ن،ایلخانیان مغول ادامه داره تا به زمان معاصر می رسه. آرین سعی داره در این مجموعه شخصیتی همانند اسپایدرمن،سوپر من و از این دست ایجاد کنه و توانایی رقابت با قهرمان های غربی و آمریکایی رو هم داشته باشه. در پایان کتاب هم اسمها و مکان های ناآشنا و همچنین برخی از سنن زردشتی رو آورده که به فهم داستان کمک خوبی می کنه. . . . به دوستانی این کتاب را مطالعه نکردن پیشنهاد می کنم حتما مطالعه بفرمایند. قیمت کتاب 3500 تومان است . أشوَزدَنگهه معنایی فرا تر از ظاهر خود دارد: اسم خاص-در لغت به معنی "از اشه پایدار"یا همان "درستکار"و "حق جوی" امروزی – نامی بازمانده از مردی پارسا در ایزان باستان و یشت های اوستا(فروردینیشت – بند های یکصد و دوازده و یکصد سیزده) – در کتاب نهم دینکرت (بخش شانزده و بند هفده) یکی از جاودانان به حساب آمده است- در کتاب دادستان دینی (بخش نود – بند هفت) نیز از هفت فرد جاودانه سی فرمانروا خوانده شده است – در کتاب بندهشن (بخش بیست و نه – بند شش) نام او در شمار جاودانانی است که در پایان جهان برخواهند خاست و سوشیانت را یاری می رسانند – تلفظ درست تر برای این نام «اشَوَزدَنگَهه» است که به زبان پلوی «اَشَوَزد» نیز گفته می شده است. بخاطر حمایت از این نویسنده و کتاب لینک دانلود را نمیگذارم وخواهشمندم که دانلود نکنید و خریداری کن اسپم و تک خطی ببینم... نذارین خشم میرا به اینجا هم برسه! اسطوره ی بدنام:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :نقد و بررسی کتاب اشوزدنگهه
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/18/Post/22
mohammad بازدید : 352 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
درود دوستان... اولین و آخرین کتابی که خوندین چی بود؟ چه زمانی خوندین؟ تاثیری که بر روی شما گذاشته و خلاصشو هم بیان کنین. اسپم و تک خطی نبینم. نذارین خشم میرا اینجا هم دیده بشه. اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :اولین و آخرین کتابی که خوندین؟
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/18/Post/18
mohammad بازدید : 327 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
درود دوستان اینجا اشعار شاعر بزرگمون، سهراب سپهری رو قرار می دیم. دقت داشته باشن عنوان رو هم حتما بیان کنین. و اینکه هر سه پست در میون می تونین پست بزنین. نظر هم ندید. بذارین این رو جمع آوری کنیم. یه مجموعه ی اینترنتی. لیست به روز میشه. لیست اشعار:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :مجموعه اشعار سهراب سپهری
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/19/Post/23
mohammad بازدید : 374 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
سلام یکم باید بحثه موسیقی رو بازتر کنم که به نظر من با این میشه شروع کرد . شما لطف کنید 10 موزیک برتری که شنیدید و خیلی خوشتون اومده رو بنویسید . خیلی ممنون قوانین و نکات : - اسم موزیک - گروه( خواننده) - سبک می بایست ذکر شود - اگر ممکن هست آلبوم و سال انتشار باید برای هر موزیکی که اسم می برید ذکر بشه اگر لازم بود اضافه میشه اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :10 موزیک برتری که شنیدید
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/17/Post/24
mohammad بازدید : 386 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
خوب ... توی این تاپیک می تونید آلبوم های موسیقی مورد علاقه ی خودتون رو معرفی کنید کنید و در موردش توضیح بدید تا دیگر کسانی که هم سلیقه ی شما هستن هم بتونن در صورتی که باهاش آشنا نیستن، ازش لذت ببرن . - نکات ضروری برای معرفی : 1-نام هنرمند 2-نام آلبوم به همراه سال انتشار 3-سبک 4-تمِ اشعار ( در صورت وجود شعر ) 5-لینک دانلود آلبوم ( این مورد به دلیل اینه که همینطوری و بی هدف آلبوم معرفی نشه ... ترجیها هم لینک ها ف-ی-ل*ت*ر نباشن ) - نکات غیر ضروری : 1- یک بیوگرافی نه چندان طولانی 2- یک آهنگ/قسمتی از آهنگ به عنوان نمونه 3- رتبه بندی اثر ( نظر شخصی ) 4- اگر اثر مورد نظرتون تونسته برنده/منتخب جایزه ای بشه، ذکر کنید . اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :معرفی آلبوم
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/17/Post/25
mohammad بازدید : 222 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
سلام دوستان جریان این تاپیک از این قراره که هرکسی میاد یه قسمتی از یکی از کتاب های دموناتا رو میزاره و نفر بعدی باید بگه این قسمت ماله کدوم کتابه متنی که میزارید باید حدقل سه خط باشه نیازی نیست صفحه و فصل رو بگید... فقط اسم کتاب:4: اسطوره ی بدنام:1:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :اطلاعات در باره ی کتاب ها(دموناتا)
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/18/Post/26
mohammad بازدید : 220 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
دوستان همون طور که می دونید ( شاید هم نمیدونید :دی ) موسیقی متال یکی از غنی ترین سبک های موسیقی به حساب میاد ... هم از لحاظ اشعار هم قدرت موسیقیایی ... لیریک های به مراتب تاثیر گذار تر و مفهومی تر نسبت به سبک های دیگه باعث میشه سبک حالت جدی تری داشته باشه . ساز هایی که در موسیقی متال به کار برده میشه عبارتند از : گیتار الکتریک، باس، درام، کیبورد، هر از گاهی ویولون زیر شاخه های این سبک عبارت اند از : - دووم متال - دث متال - بلک متال - هِوی متال - ثرش متال - گوتیک متال - پاور متال - سمفونیک متال - متالکور - پراگرسیو متال و ... گرچه می دونم توضیحات خیلی ناقصه ولی فکر نکنم بیشتر از این لازم باشه که در مورد ماهیت موسیقی متال صحبت کنیم ... هدف از این تاپیک بحث و تبادل نظر در مورد موسیقی متاله ... اینجا جاییه برای به اشتراک گذاشتن دانسته هامون در باره ی این سبکِ بسیار گسترده . جایی که میتونیم از عقیده ها و نظر هامون راجع به سبکی حمایت کنیم و یا نظر بقیه ی افراد علاقه مند به این سبک رو راجع بشون بپرسیم ... قوانین تاپیک : - به عقاید هم دیگه احترام بگذارید ... ( برای مثال از این حرف که بعضی ها میگن ثرش و هوی و اینا چیه ؟ فقط بلک، رو نمی خوایم اینجا داشته باشیم ) - این قان.ن حذف شد و از این به بعد معرفی توی همین جا هم چندان موردی نداره ولی گر قصد دارید بدون مقدمه یه اثر رو معرفی کنید، فقط " معرفی آلبوم " . اینجا بیشتر حالت پیشنهاد دادن برای کسی رو داره - مثل همیشه در صورت اینکه مهلت ویرایش دارید پست جدید نزنید و در صورت ویرایش کردن پستتون، فرد مخاطبتون رو در جریان بذارید . اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :موسیقی متال
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/1/Post/28
mohammad بازدید : 278 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
آلبوم های زیادی در سبک های مختلف و در کشورهای مختلف انتشار یافتند که هر کسی تقریبا آنها را دنبال کرده و آلبوم های گروه و یا شخص های مورد علاقه ی خودش را گرفته. ما اینجا جمع می شیم و بهترینه ایی که امسال به گوشمون خورده رو به دیگران هم معرفی کنیم. یا بهترین ویدئو هایی که دیدیم! نام آلبوم / خواننده یا گروه / سبک / نمره از آلبوم از 10 * حتما نقدی چند بر برترین آلبوم و یا موزیک ویدئو ( و یا برترینها ) داشته باشید ( حداقل 3 خط ) . * یک آهنگ به عنوان سمپل از هر آلبوم قرار داده بشه اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست : برترینهای 2011
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/17/Post/29
mohammad بازدید : 252 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
دیگه برای همه واضحه که تقریبا هر کسی سبک موسیقی ای رو که گوش می‌ده برتر می دونه. ( بالاخره عده ای هستن که سبکی رو بیشتر قبول دارن اما گوش نمی دن ) ما اینجا می‌خوایم توی یک محیط سالم، سبک مورد پسندمون رو به بقیه اثبات کنیم. نقاط قوتش رو به نمایش بگذاریم و سعی کنیم عده ای رو ترغیب کنیم . و در مقابل اینجا هر کسی آزاده نظرش رو نسبت به دیدگاه شما بیان کنه. به این صورت که نقاط قوت رو کمرنگ کنه و نقاط ضعف سبک مورد نظر شما رو بزرگ کنه و بعد از اون سبک مورد پسند خودش رو بیاره برای بحث و گفت و گو ... مهم نیست از پستی که می خواید بهش نظر بدید چقدر گذشته باشه ... فقط اول پستتون ذکر کنید که در جواب کدوم کاربر و کدوم پست ( از لحاظ شماره ) هست و این روند ادامه پیدا کنه ! و اما : - هرگونه توهین یا به تمسخر گرفتن نظرات دیگر دوستان فقط و فقط با پاک شدن پستتون همراهه . - اگر دیدید توسط فردی به شما بی احترامی شد، بحث رو ادامه ندید و صبر کنید تا رسیدگی بشه - قرار دادن تک آهنگ هایی برای معرفی آزاده. - برای زیر شاخه های یک سبک هم می تونیم همینجا بحث کنیم پ.ن : می تونه تاپیک خوبی باشه، اما اگر به بیراهه کشیده نشه :دی اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :سبک برتر
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/1/Post/30
mohammad بازدید : 250 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
خب ملت بیکار بیاین اینجا این فرم رو پر کنین تا دیگر بیکارها از بیکاری در بیان :2: خواننده های مورد علاقه: آهنگ های مورد علاقه: حالا سوالات اصلی! از جاستین حالت به هم میخوره یا نه؟ به نظرت چرا دهن پیتبول کجه؟ به نظرت چرا هایده چاق بود اما مهستی مهستی لاغر؟مگه خواهر نبودن؟ چرا من اینقدر از مایلی سایرس بدم میاد؟ چرا انریکه بعضی مواقع آهنگ زیادی چیز دار میشه و بعضی مواقع زیادی بی چیز؟ چرا آرش همیشه کچله؟ چرا کامران هیچوقت موهاشو کوتاه تر از این نمی کنه؟ چرا تتلو کچل کرد؟بنظرت تهی و 2afm گولش زدن؟ چرا گوگوش پیر نمیشه؟ چرا ؟ و در آخر یه سوال انحرافی: شبا که ما می خوابیم واقعا آقا پلیسه بیداره؟ اسطوره ی بدنام!

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :سوالات قروقاطی در مورد خواننده ها!
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/17/Post/31
mohammad بازدید : 348 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
هرگونه مقاله ای رو پیدا کردید و به چشمتون خورد که مرتبط با بحث موسیقی بود می تونید اینجا قرار بدید . برای مثال، نمونه هایی از فواید موسیقی، مضرات موسیقی، نحوه ی گوش دادن و لذت بردن از موسیقی و ... که فکر می کنید دونستنش برای بقیه ی اعضا جالبه. به نظر خودم ممکنه برای بعضی اعضا ممکنه پیش بیاد که علاقه داشته باشند راجع به مقاله ای بحث و گفتگو داشته باشند یا نکته ای براشون نا مفهوم بوده باشه . اگر همچین خواسته ای دارید به من پی.ام بدید، در صورتی که از حد یکی دو نفر گذشت به تاپیک برای بررسی اون ها هم خواهیم زد. - درسته که اینجا کپی می شه اکثرا اما باز هم سعی کنید قبل از ارسال مقاله تون یه دور حد اقل اون رو بخونید . موارد اضافی رو از داخل اونها بردارید و یه مقاله ی تمیز و یکدست رو اینجا قرار بدید. اینجا مدرسه نیست که اجباری یه تحقیق کنید و مثل اکثر جاها که حتی نمی دونن چی رو پرینت گرفتن و فقط برای گرفتن نمره اینکار رو می کنن، پس برای ارسال هاتون وقت بذارید :دی - ذکر منبع ! به شدت روی این یک نکته تاکید می شه! - مقالات خیلی ساده ای که هر کسی ممکنه ازش اطلاع داشته باشه رو کمتر بذارید. ترجیحا مقالاتی که برای اعضا جالب و جدید باشه رو قرار بدید اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :مقالات مرتبط با موسیقی
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/17/Post/27
mohammad بازدید : 300 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
در این تاپیک شما عزیزان باید بازیگران مورد علاقه ی خود را به صورت زیر بنویسید 1-در میان مردان ایرانی؟ 2-در میان زنان ایرانی؟ 3-در میان مردان خارجی؟ 4-در میان زنان خارجی؟ براي هركودوم از گزينه ها، دلايلي بياريد، و چند تا از فيلم هايي كه بازي كرده رو نام ببريد، و بگيد از كودوم فيلم و كودوم نقش بازيگر بيشتر خوشتون مياد اسطوره ی بدنام!

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :برترین بازیگر از نظر شما؟
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/3/Post/32
mohammad بازدید : 253 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
اهم...اهم.....! حتما پیش اومده که از پایان فیلمی خوشتون نیومده و دوست داشتید جور دیگه ای تموم میشد! اینجا اسم فیلمی که میخواید آخرشو تغییر بدید بنویسید و بعد پایان داستان رو جوری تموم کنید که دوست داشتید تموم میشد. اگه از اول تا آخر فیلمو نوشتید که چه بهتر اگر هم نتونستید فقط تیکه پایانی هم قبوله. موفق باشم:18: اسطوره ی بدنام!

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :تغییر فیلم ها
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/3/Post/33
mohammad بازدید : 278 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
خب معروف ترین شعر شکسپیر رو میزارم ... ترجمه ی استاد مجتبی مینوی. ببودن یا نبودن، بحث از اين است آيا عقل را شايسته تر آنكه : مدام از منجنيق و تير دوران جفاپيشه ستم بردن و يا بر روي يك دريا مصائب تيغ آهيختن و از راه خلاف ايام آنها را سرآوردن بمردن، خواب رفتن، بس و بتوانيم اگر گفتن كه با يك خفتن تنها همه آلام قلبي و هزاران لطمه و زجر طبيعي را كه جسم ما دچارش هست پايان مي‌توان دادن چنين انجام را بايد به اخلاص آرزوكردن بمردن، خواب رفتن خواب‌رفتن، يحتمل هم خواب‌ديدن ها، همين اشكال كار ماست زيرا اينكه در آن خواب مرگ و بعد از آن کز چنبر اين گير و دار بي‌بقا فارغ شويم آنگه چه رؤياها پديد آيد همين بايد تأمل را برانگيزد همين پروا بلايا را طويل العمر مي‌سازد و گرنه كيست كو تن در دهد در طعن و طنز دهر و آزار ستمگر وهن اهل كبر و رنج خفت از معشوق و سرگرداندن قانون تجريهاي ديواني و خواريها كه دائم مستعدان صبور از هر فرو مايه همي‌بينند اينها جمله در حالي كه هر آني به نوك دشنه‌اي عريان حساب خويش را صافي توان كردن كدامين كس بخواهد اينهمه بار گران بردن عرق‌ريزان و نالان زير ثقل عمر سركردن جز آنكه ترس از چيزي پس از مرگ آن زمين كشف‌ناكرده كه هرگز هيچ سالك از كرانش برنمي‌گردد همانا عزم را حيران و خاطر را مردد كرده ما را برمي انگيزد كه در هر آفت و شري كه مي‌بينيم تاب آورده بيهوده به دامان بلياتي، جز از اينها، كه واقف نيستيم از حال آنها خويشتن را در نيندازيم بدين آيين شعور و معرفت ما را جمله نامرد مي‌سازد بدين سان پوشش انديشه و سودا صفاي صبغه اصلي همت را به روزردي مبدل سازد و نيات والا و گرانسنگ از همين پروا ز مجرا منحرف گرديده از نام عمل محروم مي ماند... شماها هم بذارین شعرای شکسپیر رو! اسطوره ی بدنام!:38:

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :یک شعر از مردی بزرگ به اسم شکسپیر
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/19/Post/34
mohammad بازدید : 343 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
موقعیت خاص جغرافیایی منطقه جیرفت و قرارگیری آن در مسیر ارتباطی فرهنگ‏ها و تمدن‏های‏ بزرگ شرق باستان،ارتباطات فرهنگی تجاری و صنعتی حوزه رود سند با بین النهرین،ایلام و سواحل جنوبی خلیج فارس،به شکل‏گیری یک حوزه فرهنگی مهم و غنی در زمینه تولیدات صنعتی‏ و کشاورزی و فعالیت‏های هنری در منطقه جیرفت انجامید. تمدن حوزه هلیل‏رود به عنوان یکی از مراکز اصلی تمدن شرق باستان،از اوایل هزاره سوم پیش از میلاد،بخش مهمی از نیازهای صنعتی،معبدها و کاخ‏های سلطنتی شرق باستان را به شکل کالای‏ تولید شده صادراتی یا مواد خام اولیه تأمین می‏کرده است. سراسر این منطقه را می‏توان یک محدوده باستانی دانست،این منطقه حاصل‏خیز بهشت گمشده‏ باستان‏شناسان نام گرفته است.کمتر منطقه‏ای در جهان است که چنین ویژگی‏های مناسب‏ جغرافیایی برای به وجود آمدن تمدن داشته باشد. به عقیده باستان‏شناسان آب‏وهوا،پوشش گیاهی،محیط زیست جانوری و حاصل‏خیزی خاک آن‏ در ۵۰۰ سال پیش بسیار مشابه روزگار امروزی است.این نکته نیز قابل ذکر است که شهر عظیم‏ دوران اسلامی اقیانوس در حاشیه جیرفت نشان‏دهنده اهمیت این منطقه تا دوره سلجوقی است و در زمان اتابکان سلجوقی به عنوان یکی از پایتخت‏های زمستانی به‏شمار می‏رفت. کشف خط و زیگورات و بقایای آثار فرهنگی فراوان در جیرفت که هم‏دوره با آثار تمدن و فرهنگ‏ سومر در بین النهرین است و همچنین استقلال و تأثیرپذیر نبودن تمدن جیرفت از فرهنگ سومر، نشان می‏دهد که جیرفت می‏تواند با یافته‏های خود در آینده مسیر تمدن بشر را تغییر دهد و تمدن‏ خاورمیانه را دچار تحولی عظیم سازد. مشخصات شهرستان جیرفت تاریخچه: مورخین و جهانگردان عقیده دارند که شهر جیرفت،در اثر سیل بنیان‏کن نابود شده است و خرابه‏های شهر قدیمی جیرفت در یک کیلومتری جیرفت فعلی(سبزواران)قرار دارد.خرابه‏های‏ شهر قدیم را به عهد دقیانوس نسبت داده‏اند و از این معنی افتاده تشکیل شده است:جیرفت از دو کلمه«جیر»و«فت»به معنی پست و پایین است و به‏طور کلی جیرفت به معنای«جلگه آبرفتی»است. نام جیرفت در سال ۳۵ هجری قمری برای اولین‏بار به مناسبت تصرف آن توسط مجاشع بن مسعود در تاریخ ثبت شده است و در تاریخ نیز مکر از آن شهر نام برده شده است.به استناد گفته یاقوت‏ حموی،جیرفت،«جرودس»نام داشت.جیرفت قبل از حمله مغول یکی از شهرهای آباد و ثروتمند جهان اسلام بود.شاه‏راهی که از خلیج فارس و بندر هرمز عبور می‏کرد و راهی که از هندوستان و از طریق خالو امتداد می‏یافت در جیرفت به هم متصل می‏شد.همچنین کالاهای تجارتی که از هندوستان به ایران صادر می‏شد از جیرفت به سایر شهرهای ایران توزیع می‏شد.مارکوپولو تاجر و سیاح ونیزی از این شهر به نام«کامادای»یاد کرده است.ظاهرا در زمان عبور وی این شهر به کلی‏ ویران شده بود. موقعیت جغرافیایی شهرستان جیرفت در جنوب استان کرمان در فاصله ۲۳۴ کیلومتری شهر کرمان قرار دارد و از شمال‏ شرقی به بم و از مغرب به بافت و از جنوب به کهنوج و از شرق به استان سیستان و بلوچستان محدود می‏شود و ارتفاع آن از سطح دریا ۱۱۰۰ متر است.شهرستان جیرفت به دو ناحیه کوهستانی و پست‏ جلگه‏ای تقسیم می‏شود.ناحیه کوهستانی در شمال جیرفت شامل مناطق جبال بارز،ساردوئیه، اسفندقه و بحر آسمان است و ناحیه پست جلگه‏ای شامل اراضی حاصل‏خیز جنوبی است. آب و هوای جیرفت در نواحی جلگه‏ای گرم و نسبتا مرطوب و در مناطق مرتفع معتدل و کوهستانی‏ است.مهم‏ترین رود جیرفت هلیل‏رود است که از ارتفاعات غربی سرچشمه می‏گیرد و پس از مشروب کردن اراضی مسیر خود به باتلاق جازموریان می‏ریزد.در حال حاضر در محلی به نام تنگه‏ نراب سدی احداث شده است که از نظر تأمین آب مصرفی کشاورزی و تولید برق اهمیت ویژه‏ای دارد. ویژگی‏های اقتصادی و فرهنگی: مردم شهرستان جیرفت اصولا به کشاورزی یا دامداری اشتغال دارند.منطقه جیرفت استعداد فوق‏العاده‏ای برای کشاورزی دارد.در ارتفاعات شمالی جبال بارز و بخش ساردوئیه به طرف‏ دشت‏های کم‏ارتفاع به علت تنوع آب و هوا و شرایط مناسب خاک انواع محصولات کشاورزی به‏ طریق دیم و معمولی به دست می‏آید.مهم‏ترین محصولات گرمسیری شهرستان جیرفت مرکبات، خرما،حنا،صیفی‏جات،شتوی‏ه ا،غلات،پنبه و برنج است. بعضی از محصولات سردسیری مانند حبوبات،سیب‏زمینی و درخت میوه نیز به عمل می‏آید. سازمان عمران و کشت و صنعت جیرفت موجب رونق فعالیت‏های کشاورزی و دامداران این منطقه‏ شده و آن را به هند ایران معروف کرده است.چنان‏که بیش از سه چهارم ظرفیت سیلوهای استان را که بالغ بر ۲۷/۵۰۰ تن می‏شود در خود جای داده است.دامپروری در بین ایلات جبال بارز،اسفندقه، ساردوئیه و رودبار رواج دارد و جیرفت به‏ویژه از لحاظ گاو و گوسفندداری از اهمیت ویژه‏ای‏ برخوردار است. تمدن آرتا پیشینه تمدن در متون کهن تاریخی ایران،دارای دو ایالت«انشان و آرت»است که براساس تحقیقات باستان‏شناسان‏ و آثار به دست آمده انشان همان فارس کنونی است.اما اینکه آرت کجاست،سال‏ها محل بحث‏ باستان‏شناسان بود تا اینکه سرانجام حدود ۲۵ سال پیش دکتر مجیدزاده باستان‏شناس ایرانی که‏ هم‏اکنون سرپرست هیئت حفاری باستان‏شناسی در جیرفت است نظریه‏ای را مطرح کرد که براساس‏ آن جیرفت کنونی پایتخت حکومت آرت بوده است و البته این نظریه تاکنون نه تنها مخالفی پیدا نکرده‏ بلکه با توجه به آثار به دست آمده از آن تقریبا قطعی شده است.دکتر مجیدزاده دراین‏باره می‏گوید: طبق متون ۴۶۰۰ سال پیش،آرت سرزمینی بود که دارای معماری و هنر بسیار بالایی بود،تا آنجایی که‏ شاهان بین النهرین از پادشاه آرت درخواست هنرمند و معمار داشته‏اند.مجموعه این امر نشان از غنی‏ بودن این محوطه تاریخی دارد،طوری که تاکنون خاستگاه تمدن بشری را بین‏النهرین(جنوب عراق) می‏دانستند،اما من معتقدم که کرمان(جیرفت)خاستگاه تمدن بشری است. حوزه فرهنگی هلیل‏رود در اوایل هزاره سوم قبل از میلاد یکی از بزرگ‏ترین مراکز صنعتی-تجاری شرق باستان بوده که در زمینه تولید و صدور کالاهای ساخته شده هم‏چون انواع سنگ و صابون، مرمر و مفرغ به سایر مراکز تمدنی منطقه از جمله بین النهرین فعالیت داشته است. به گفته دکتر مجیدزاده،از آثاری که باقی مانده می‏توان به دو تپه بزرگ در منطقه اشاره کرده از جاده‏ای که از جیرفت به سمت کهنوج می‏رود در ۳۰ کیلومتری جیرفت روستایی به‏نام کنار صندل‏ قرار دارد که در آن دو تپه«الف و ب»وجود دارد که حفاری‏ها از آنجا آغاز شده است(تصویر ۱) حفاری در دو تپه در روستای کنار صندل منجر به پیدا شدن شهری بسیار بزرگ به مرکزیت تپه کنار صندل الف به عنوان حاکم‏نشین شده و نیز یک سازه خشتی مطبق عظیم که احتمالا سازه‏ای مذهبی بود(تپه کنار صندل ب)به اعتقاد دکتر مجیدزاده در طول دره هلیل‏رود پادشاهی کهن با هنر و تمدن‏ درخشان به نام«آرت»وجود داشته که نه تنها به صورت دالان فرهنگی عمل کرده،بلکه در شکل‏گیری کهن‏ترین تمدن بین النهرین که به سومری‏ها نسبت داده می‏شود نقش به‏سزایی داشته و شاید خاستگاه آن بوده است. داستان حماسی‏ای به نام«انمرکار و فرمانروای آرت»که بر لوحی چهارگوش به ابعاد تقریبی ۵/۲۲ در ۵/۲۲ سانتی‏متر در اوایل هزاره دوم ق.م به نگارش درآمده به وضوح نشانگر حضور تاریخی این‏ تمدن در جیرفت است.داستان که متن آن بالغ بر ۶۰۰ سطر به خط میخی و به زبان سومری است از این قرار است که انمرکار پادشاه اوروک در بین النهرین به منظور دستیابی به مقادیری از سنگ گران‏بها نماینده‏ای از جانب خود به حضور فرمانروای پادشاهی آرت روانه می‏کند. آرت پادشاهی دیگری در ایران بود که آن را هفت رشته‏کوه از پادشاه‏های اوروک جدا می‏ساخت و راه یافتن به آن بسیار مشکل بود.آرت شهری خوشبخت بود و معادن فراوان فلز و سنگ داشت،حال‏ آنکه سرزمین پست و جلگه‏ای بین النهرین فاقد این مواد بود و به شدت به آن نیازمند بود. بنابراین انمرکار چشم طمع به آرت و ثروت آن دوخته بود.در پی این تصمیم انمرکار دست به دامان‏ خواهر خویش«اینن»الهه نیرومند و حامی شهر اوروک شده و از وی می‏خواهد که مردم آرت را وادار کند به منظور تزئین معابد و نمازخانه‏های متعدد به‏ویژه معبد«آبزو»یعنی معبد دریا،برای او طلا و نقره و سنگ لاجورد و دیگر سنگ‏های گران‏بها بیاورند.سرانجام در پایان داستان فرمانروای‏ آرت با درخواست پادشاه اوروک موافقت می‏کند و مردم آرت به اوروک طلا و نقره و لاجورد می‏آورند و آنها را در صحن مقدس معبد«اینن»بر روی هم انباشته می‏کنند. این لوح بازگوکننده نخستین باری است که فرمانروایی برای آنکه کلمه‏ای از پیامش برای فرمانروای‏ سرزمین دیگری ناگفته نماند و تحریف نشود آن را به صورت مکتوب ارسال می‏دارد.این داستان‏ حماسی نشان می‏دهد که در دوران سلسله‏های قدیم،فرمانروایان بین النهرینی از وجود این پادشاهی‏ و معادن و سنگ‏ها و فلزهای قیمتی آن آگاهی و شناخت کامل داشته‏اند و آرت در هزاره دوم و سوم‏ قبل از میلاد پادشاهی نیرومند بوده است.همچنین از این متون چنین برمی‏آید که صنعت‏گران و هنرمندان آرت حداقل در طی هزاره سوم قبل از میلاد از شهرت چشم‏گیری برخوردار بوده‏اند و فرمانروایان دولت‏شهرها و پادشاهی‏های بین النهرینی از آنها و هنرشان شناخت کاملی داشته‏اند.»۱ گورهای کشف شده: «محوطه‏های باستانی حاشیه رودخانه هلیل‏رود از مهم‏ترین سکونت‏گاه‏های بشر محسوب‏ می‏شوند.در جریان کاوش‏های باستان‏شناسی و حفاری گورها در این محوطه نمونه‏های بسیاری از آثار سنگی،سفالی از هزاره سوم پیش از میلاد به دست آمده است.شهر مردگان جیرفت چند برابر استقرارگاه‏های ساکنان ۵ هزار ساله این منطقه وسعت دارد.باستان‏شناسان هنوز دلیلی برای وسعت‏ گورستان‏ها در برابر مناطق مسکونی جیرفت نیافته‏اند.آنها تاکنون حدود ۶۰ محوطه باستانی و ۲۵ محوطه استقرارگاهی در جیرفت به دست آورده‏اند. داوود آبیان سرپرست هیئت بررسی و شناسایی حوزه تمدن هلیل‏رود در مورد یافته‏های اخیر خود در شهر مردگان جیرفت گفت:«در جریان بررسی‏های باستان‏شناسان که از دو سال پیش برای‏ شناسایی این محوطه در شهرستان‏های کهنوج،جیرفت و عنبرآباد آغاز شده است،بیش از ۹۵ محوطه متعلق به هزاره پنجم پیش از میلاد شناسایی شده که ۶۰ محوطه آن گورستانی است.» گورستان‏های جیرفت و حاشیه هلیل‏رود که تاکنون هیچ‏گونه کاوش علمی در آن انجام نشده، حفاری‏های غیرمجاز گسترده و کشف هزاران قطعه شی‏ء سنگی که در حراجی‏های بزرگ دنیا به‏ فروش می‏رسند،از شهرتی جهانی برخوردارند.مردم باستان،با توجه به اعتقاد به زندگی بعد از مرگ،همراه مردگان خود اشیاء باستانی را دفن می‏کرده‏اند،به همین دلیل گورستان‏های تاریخی، همیشه بیشترین اشیاء باستانی را در خود جای داده‏اند. آبیان با اشاره به اینکه هر گورستان حاشیه هلیل‏رود به‏طور متوسط ۶۰۰ متر در ۴۰۰ متر وسعت دارد گفت:«با توجه به اینکه هنوز در گورستان‏های هلیل‏رود هیچ‏گونه کاوشی صورت نگرفته است، هنوز نمی‏توان آماری از جمعیت این منطقه در پنج هزار سال پیش ارائه داد،اما تعداد و وسعت‏ گورستان‏ها نشان از حضور جمعیتی بسیار زیاد در این منطقه دارد.» کشف ۶۰ محوطه گورستانی در مقابل ۲۵ محوطه مسکونی،کارشناسان را به این فکر واداشته است‏ که این جمعیت بسیار زیاد در کدام محوطه‏ها سکونت داشته‏اند و استقرارگاه‏های این ساکنان کجا است؟ آبیان دراین‏باره می‏گوید:«طی چند سال گذشته بخشی از این منطقه و تپه‏های باستانی توسط کشاورزان تسطیح شده است و به احتمال زیاد بسیاری از محوطه‏ها تخریب شده‏اند.همچنین ممکن‏ است بسیاری از استقرارگاه‏های این منطقه هم‏اکنون زیر زمین‏های کشاورزی دفن شده باشند.»۲ زیگورات(سکوی پله‏ای): «یکی از مهم‏ترین آثار به دست آمده،یک سازه زیگورات مانند است که متعلق به نیمه اول هزاره سوم‏ قبل از میلاد است.زیگورات کلمه‏ای بین النهرینی است که به سازه‏های«مطبق»طبق طبقه خشتی با کاربری مذهبی گفته می‏شود.زیگورات کشف شده در جیرفت حدود ۷۰۰ سال از کهن‏ترین‏ زیگورات کشف شده در بین النهرین قدیمی‏تر است. یوسف مجیدزاده سرپرست گروه کاوش در جیرفت در مورد ادامه کاوش‏ها در زیگورات جیرفت‏ گفت:«در جریان دو فصل گذشته کاوش در این محوطه باستانی باستان‏شناسان توانسته‏اند بخش‏هایی از این سازه را از زیر خاک بیرون بیاورند اما هنوز شکل کلی این بنا و ورودی یا ورودی‏های آن به دست نیامده است.» وی با اشاره به اینکه این سازه را باید در زمره اجداد زیگورات‏های ساخته شده در بین النهرین‏ دانست،گفت:«با توجه به این نکته که سازه به دست آمده از زیگورات‏های بین النهرین قدیمی‏تر است،در کاوش‏های باستان‏شناسی در این سازه به دنبال پیدا کردن شواهدی هستیم تا نشان بدهد که‏ زیگورات‏های بعدی از روی این سازه‏ها ساخته شده است.» سازه زیگورات مانند کشف شده در جیرفت ۱۷۰ متر ارتفاع و در ساخت آن از ۴ تا ۵ میلیون قطعه‏ خشت استفاده شده است.باستان‏شناسان در بررسی‏های خود موفق شده‏اند دو طبقه این سازه را مشخص نمایند،اما در بخش‏هایی از این محوطه شواهدی بر سه طبقه بودن سازه نیز به دست آمده‏ است.طبقه اول این سازه ۴۰۰ در ۴۰۰ متر و طبقه دوم آن ۲۵۰*۲۵۰ متر وسعت دارد.۳درخصوص‏ کاربرد این سکوی پله‏ای می‏توان احتمال داد که جنبه مذهبی داشته است و همچنین نقش بنا بر روی‏ ظروف سنگی نیز مشاهده می‏شود. خط کشف‏شده خط کشف‏شده در محوطه‏های تاریخی جیرفت که به بهشت گمشده باستان‏شناسان ملقب شده، متعلق به دو هزار و پانصد تا سه هزار سال پیش از میلاد مسیح،همزمان با اختراع خط در بین النهرین‏ است.باستان‏شناسان،موفق شدند در ترانشه پنج(قسمتی از محوطه تاریخی)در محوطه کنار صندل‏ ب در ۳۰ کیلومتری شهر تاریخی جیرفت اثر یک مهر دو در سه سانتیمتری را که روی آن آثار خط به صورت عمودی و افقی دیده می‏شود کشف کنند. دکتر یوسف مجیدزاده سرپرست هیئت کاوش در محوطه‏های تاریخی جیرفت در مورد ضرورت‏ خوانده شدن خط کشف شده گفت:«با توجه به اهمیت بسیار خط در روشن شدن مسائل سیاسی، اقتصادی،اجتماعی و زندگی ساکنان منطقه جیرفت و شکوه این منطقه در پنج هزار سال پیش،خط کشف‏شده در جیرفت در اختیار خطشناسان بزرگ جهان در دانشگاه‏های سوربن،پنسیلوانیا، شیکاگو،هاروارد و دیگر دانشگاه‏های بزرگ جهان قرار گرفته است.»وی با بیان اینکه خط کشف‏ شده یک خط کاملا جدید است که از هیچ خط دیگری تأثیر نگرفته است،گفت:«خط کشف‏شده‏ در جیرفت با توجه به جدید بودن آن به چیزی حدود چهل سال زمان برای خوانده شدن توسط کارشناسان مختلف دنیا نیاز دارد.» مجیدزاده همچنین در مورد اهمیت این خط گفت:«این برای نخستین‏بار است که در شرق ایران آثار خط کشف می‏شود و با توجه به اینکه خط کشف‏شده همزمان با اختراع خط در بین النهرین اولین‏ خاستگاه تمدن بشری نبوده،نشان می‏دهد همزمان با آن تمدن‏های دیگری نیز حضور داشته‏اند.» به اعتقاد کارشناسان بزرگ جهان استفاده از خط در هر منطقه نشان حضور یک تمدن شکوفا در آن‏ منطقه است که می‏تواند باعث روشن شدن ساختارهای اداری،سیاسی،اجتماعی و فرهنگی یک‏ جامعه بشود. دکتر هالی پیت‏من استاد دانشگاه پنسیلوانیا در مورد اهمیت کشف خط در جیرفت گفت،«خط کشف‏شده در جیرفت شباهتی به هیچ‏یک از خطوط کشف‏شده تاکنون ندارد و با توجه به جدید بودن و هم‏دوره‏ای آن با اختراع خط در سومر نشان می‏دهد که ما در جیرفت با تمدنی روبه‏رو هستیم‏ که می‏تواند با نخستین تمدن بشری برابری کند و ممکن است در کاوش‏های آینده مسیر تمدن بشری‏ را تغییر دهد.»۴ همچنین با کشف بخشی از یک آجر کتیبه‏دار با دو سطر نوشته در بخش بنای یادمانی محوطه باستانی‏ کنار صندل در حوزه تمدن هلیل‏رود و جیرفت وجود نگارش در این منطقه در عصر مفرغ(نیمه‏ نخست هزاره سوم پیش از میلاد)به‏طور قطع اثبات شد.دکتر یوسف مجیدزاده با مهم خواندن این‏ مطلب گفت:«این کتیبه روی آجری نوشته شده که گوشه چپ پایینی آن بر جای مانده است.اگرچه‏ تنها بخش‏هایی از دو سطر کتیبه در دست است،اما نوشته به روشنی به عنوان نسخه‏ای از خط نوشتاری عیلامی قابل شناسایی است که شناخته شده‏ترین آن،کتیبه پوزور این شوشنیاک،پادشاه‏ عیلامی در نیمه دوم هزاره پیش از میلاد است که از حفاری‏های شوش به دست آمد.» کهن‏ترین خط عیلامی شناخته‏شده که تاکنون به دست آمده به عیلامی مقدم شهرت دارد و متعلق به‏ سه هزار سال پیش از میلاد است.این نوع خط در حفاری‏های گذشته شوش،تل ملیان،سیلک، ازبکی،حصار یحیی و شهر سوخته به دست آمده است. دکتر مجیدزاده همچنین با اشاره به اینکه خط نوشتاری عیلامی که در کتیبه پوزور این‏شوشنیاک‏ به دست آمده است،نسخه جدیدتری از خط به دست آمده در کنار صندل است،گفت:«به‏نظر می‏رسد خط کنار صندل خلال‏های میان دو خط عیلامی مقدم و عیلامی پوزور این‏شوشنیا را پر می‏کند.»۵ مواد پروتئینی و وسایل بازی «بررسی استخوان‏های حیوانات به دست آمده در محوطه‏های تاریخی جیرفت نشان داد که ساکنان‏ جیرفت در پنج هزار سال پیش از گوشت حیوانات اهلی به عنوان پروتئین غذایی استفاده می‏کرده‏اند. مرجان مشکور استاد دانشگاه سوربن فرانسه و یکی از استخوان‏شناسان جهان در مورد بررسی‏ استخوان حیوانات در جیرفت گفت:«در بررسی‏ها در محوطه‏های تاریخی جیرفت،آثار استخوان‏ حیوانات اهلی و وحشی نظیر گاو،گورخر،آهو،گراز،خرگوش و برخی پرندگان کشف شد.تعداد استخوان گاو و گوسفند و بز در میان محوطه‏های تاریخی در مقایسه با استخوان‏های حیواناتی نظیر آهو و گورخر و خرگوش نشان می‏دهد که ساکنان جیرفت از گوشت این حیوانات به عنوان پروتئین‏ اصلی غذایی خود استفاده می‏کرده‏اند و در کنار آن از گوشت حیوانات شکار نیز مصرف‏ می‏کرده‏اند.» مشکور در مورد دیگر یافته‏های به دست آمده،گفت:«به دست آمدن استخوان حیوانات وحشی نظیر آهو،گراز،گورخر و پرندگان در محوطه‏های تاریخی جیرفت نشان می‏دهد که این منطقه از نظر اکوسیستم زندگی در پنج هزار سال پیش دارای آب و هوای مناسب برای زندگی حیوانات‏ وحشی بوده و احتمالا در آن فضاهای طبیعی و سبز زیادی وجود داشته است.» آخرین بررسی کارشناسان داخلی و خارجی روی چند قطعه شی‏ء باستانی به دست آمده از محوطه‏های باستانی جیرفت که از حفاران غیرمجاز به دست آمده نشان می‏دهد که ساکنان‏ محوطه‏های باستانی جیرفت پنج هزار سال پیش وسایل بازی داشته‏اند. یوسف مجیدزاده در مورد بازی در این منطقه در نیمه نخست هزار سوم پیش از میلاد گفت:«در میان‏ اشیاء باستانی که از حفاران غیرمجاز در منطقه هلیل‏رود و جیرفت گرفته‏شده است پنج شی‏ء باستانی‏ وجود دارد که سه قطعه از آن به شکل عقاب،یک قطعه به شکل عقرب با سر انسان و شی‏ء آخر هم‏ به صورت یک صفحه تخت است که روی همگی آنها حفره‏هایی به تعداد مساوی ۱۲ یا ۱۸ با اندازه‏های برابر وجود دارد که به احتمال بسیار زیاد نوعی وسیله بازی بوده‏اند.» وی با اشاره به اینکه این وسیله بازی مثل تخت نرد بازی است که بازی می‏کرده‏اند،گفت:«هنوز مشخص نیست که مردم ساکن اطراف هلیل‏رود پنج هزار سال پیش با این وسایل بازی می‏کرده‏اند، اما نوع ساختار این اشیاء و وجود تعداد مساوی و برابر حفره‏های روی آنها نشان می‏دهد که این اشیاء ابزار بازی خاصی بوده‏اند.»به گفته مجیدزاده وجود بازی در منطقه هلیل‏رود در پنج هزار سال پیش‏ می‏تواند نشان‏دهنده وجود سرگرمی در این منطقه در آن دوران باشد.علاوه بر کارشناسان داخلی‏ تعدادی از کارشناسان مطرح بین المللی هم روی این پنج قطعه شی‏ء و کاربری آنها بررسی‏هایی انجام‏ داده‏اند. ژان پرو یکی از بزرگ‏ترین باستان‏شناسان جهان و کارشناس بازنشسته موزه لوور فرانسه که روی‏ اشیاء باستانی جیرفت بررسی‏های بسیاری را انجام داده است با اشاره به اینکه این پنج قطعه شی‏ء وسیله بازی بوده‏اند،گفت:«از این وسیله‏های بازی که هنوز روش و سبک بازی با آنها مشخص نیست قبل از این هم در محوطه‏های باستانی در بین النهرین با تعدادی مهره به دست آمده است که‏ شکل و ساختار آنها نشان‏دهنده این است که مردم باستان با این وسایل بازی می‏کرده‏اند.» به گفته پرو هم‏اکنون تعدادی از کارشناسان در حال بررسی‏های بیشتر روی این اشیاء هستند تا بتوانند روش این بازی را مشخص کنند،پنج قطعه شی‏ء پنج هزار ساله‏ای که به اعتقاد کارشناسان‏ وسیله بازی بوده‏اند هم‏اکنون در موزه باستان‏شناسی جیرفت نگهداری می‏شود.۶» اندیشه و افکار «ژان پرو باستان‏شناس برجسته فرانسوی در این مورد می‏گوید:نتیجه‏ای که از طرز تفکر سازندگان‏ این اشیاء داشته‏ایم،خیلی جالب است که حتی در آن دوران،یعنی هزاره سوم پیش از میلاد نیز مردم‏ این ناحیه الوهیت را نه با صور انسانی بلکه به شکل موجوداتی برتر از انسان به تصویر می‏کشیده‏اند که موجودات ترکیبی،جانوران با دو سر و یا نقوش انسان‏های شاخدار نمونه‏هایی از آنها هستند.در حقیقت این افراد با کمک نمادهایی به نمایش آن برتری الهی که در پس‏زمینه ذهنی‏شان وجود داشته، می‏پرداخته‏اند.اما اینکه چرا این‏طور بوده است دلیل پیچیده‏تری دارد.در واقع باید گفت مسائلی‏ مانند مذهب،هنر و خط و نگارش همگی به‏هم مرتبط هستند و تقریبا در تمام جوامعی که در دوره‏ مشابهی قرار دارند،به‏طور همزمان به وجود می‏آیند.» اهمیت نقوش جیرفت این است که سازندگان بعضی از آنها در دوران باستان با این کار سعی کرده‏اند محیط طبیعی اطراف خود را نشان دهند و به این ترتیب به نوعی زیست‏بوم طبیعی خود را در آن‏ دوران به تصویر کشیده‏اند.دومین مسئله حائز اهمیت درباره این نقوش این است که سازندگان آنها از نقش تصاویر درختان،طبیعت،گیاهان و جانوران روی سنگ‏ها هدف خاصی را دنبال می‏کرده‏اند. بررسی نقوش تمدن آرتا اینکه چرا سازنده این اشیاء از تصویر فلان حیوان استفاده می‏کرده و برای مثال شکل جانور دیگری‏ را نقش نکرده است از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.چرا که بدون شک هنرمندان دنیای‏ باستان دلایل خاصی برای به تصویر کشیدن این جانوران و گیاهان داشته‏اند.یک مسئله جالب دیگر که ارزش بررسی بسیار دارد،قدرت تخیل این مردم است که فراتر از انتظار ظاهر شده است.این‏ قدرت تخیل که ظاهرا در بین تمام افراد این جامعه وجود داشته و از همین‏رو من آن را قدرت تخیل‏ جمعی می‏نامم به خلق و ظهور موجوداتی نظیر انسان‏های شاخدار،عقاب‏های دوسر و یا موجودات‏ ترکیبی از انسان و یک جانور دیگر مانند:گاو نر،شیر و یا عقاب منجر شده است.در حقیقت باید اعتراف کرد که انسان‏های باستانی این ناحیه به‏خاطر نحوه شکل‏گیری و روند تکامل فکری خود متخصصان بسیاری از جمله معماران،باستان‏شناسان با تخصص‏های گوناگون و دیگر کارشناسان‏ مربوطه را شگفت‏زده کرده‏اند.۷ نقوش روی ظرف «بخش عمده اشیای بازیافتی را ظروف تزئینی ساخته‏شده از صابون تشکیل می‏دهد.از میان حدود هزار قلم شی‏ء بازیافتی در حدود سیصد قلم را ظروف سنگی تزئین‏شده با نقوش برجسته و گاه کنده‏ برای ترصیع تشکیل می‏دهد که نقش مایه‏های تزئینی آنها را از انواع خاصی از جانوران،موجودات‏ هیولایی و افسانه‏ای،انسان و نیز گونه‏های چندی از گیاهان مانند نخل خرما،نمای باروی شهرها و بناهای درون آن را دربر می‏گیرد.بقیه این اشیاء به‏طور تقریبا برابر میان گونه‏ای دیگر از آثار هنری‏ تقسیم شده است که آنها عبارتند از:الف)سردیس و تندیس انسان و جانوران از سنگ مرمر؛ب) پیکره انسان و جانوران از سنگ صابونی؛ج)پیکره انسان و جانوران از مفرغ یا بخشی از اشیای‏ تزئینی پیچیده‏تر؛د)افزون بر ظروف،گونه‏های متعددی از اشیای متفاوت از همان سنگ مانند چهارپایه(به احتمال نمای معبد با شباهت بسیار زیاد به یافته‏های مشابه از حفریات شهداد؛هـ)اسفال‏ منقوش یا ساده شبیه سفال‏های به دست آمده از شهداد،یحیی در کرمان و شهر سوخته در سیستان که‏ تاریخ آنها به اواخر هزاره چهارم و هزاره سوم ق.م می‏رسد؛و)اشیای کوچک گوناگون از سنگ‏ لاجورد مانند مهره‏های مسطح و استوانه‏ای با نقش مایه‏های انسان،شیر با سر انسان،عقاب و نقوش‏ هندسی همراه با پیکرک‏های انسان و جانور؛ز)و سرانجام ظروف ساده،مهرهای استوانه‏ای و پیکرک‏های گوناگون از سنگ مرمر. در پیکره‏های جیرفت همانند پیکره‏های سومری،بالاتنه همه مردان برهنه و دامن به کمک شال‏ بزرگی به کمر محکم شده است.با این تفاوت که در اینجا آنها گردنبندی با آویز بزرگی از فیروزه به‏ اشکال هندسی گرد و یا بیضی به گردن دارند.آنها بدون استثناء موی بلندی دارند که از پشت تا انتهای‏ کمر ادامه یافته است. تزئین سنگ‏نشانی همچنین در نوار یاتلی که بالای پیشانی بر گیسوان عقرب انسان بسته شده و نیز در گلبرگ‏های درختانی که بزها قصد خوردن شاخ و برگ‏هایشان را دارند،اجرا شده است. در یک گیلاس بسیار زیبا دو موجود انسانی را می‏بینیم که هرکدام با هر دست پلنگی را از دم‏ گرفته و آن را به هوا بلند کرده‏اند.یکی از آنها دامنی بلند بر تن دارد،اما دیگری ترکیبی است از احتمال فراوان لکه‏های بدن گاو نر را نشان می‏دهد.این نقش که بی‏تردید گاو-مردی است،شال‏ پهنی به دور کمر و مچ‏بندهایی بر مچ و پاها دارد.مچ‏بندها و دستبندهای این گاو-مرد و دستبندهای‏ انسان در سمت دیگر ظرف در اصل سنگ‏نشانی شده بود که همه آنها از میان رفته است.افزون بر آن، دامن مرد در این ظرف که راه‏راه نشان داده شده است در اصل به کمک یک یا چند رنگ سنگ‏نشانی‏ شده بود که همه آنها نیز از میان رفته است. اگرچه نقش‏مایه سلطان جانوران که از هزاره چهارم ق.م بر مهرهای استوانه‏ای دوره‏های شوش‏ واروک جدید پدیدار می‏شود،کیفیت کار و در درجه مهارت و استادی به‏کار رفته در ساخت و پرداخت ظروف جیرفت و به‏طور کلی اشیای بازیافتی نشان می‏دهد که آغاز مکتب صنعت سنگ در جنوب شرق ایران و به‏ویژه در منطقه جیرفت می‏بایست به چندین سده پیش بازگردد.بر روی‏ ظروف جیرفت ما نه تنها کرارا به نقش‏مایه تزئینی سلطان جانوران برمی‏خوریم،بلکه سلطان با رام‏کننده در یک ظرف به صورت ترکیبی گاو-مرد و در ظرف سنگی دیگری در شکل شیر-مرد ظاهر می‏شود و این از پنجه و چنگال‏ها و دم ستبر و بلند آن قابل تشخیص است.این موجودات انسانی یا هیولایی انواع گوناگون جانوران وحشی مانند پلنگ‏ها،مارها یا انسان‏ها عقرب‏ها را در کنترل دارند. یکی دیگر از نقش‏مایه‏های روی ظروف سنگی بازیافتی از جیرفت که در هنر سومری متداول است، رویارویی دو جاندار وحشی است.اما شکل خاصی از این نقش‏مایه که ویژه دوره اوروک جدید به‏شمار می‏رود از دو جانوری تشکیل شده است که دم یا گردن‏های بلندشان در یکدیگر تاب خورده است.این نقش‏مایه تنها بر روی مهره‏های استوانه‏ای ظاهر می‏شود.ما هنوز نمی‏دانیم که آیا این‏ نقش‏مایه بر مهرهای استوانه‏ای در جیرفت نیز ظاهر می‏شود یا نه،زیرا ما تنها دو مهر استوانه‏ای از این‏ منطقه در اختیار داریم.(ت.۶)اما صحنه رویارویی یکی از متداول‏ترین نقش‏مایه‏هاست که ما با آن در تزئین ظروف سنگی روبه‏رو می‏شویم.این جانوران خشمگین با دهان بسیار باز به حالت رودررو از دو پلنگ و دو مار و یا یک پلنگ و یک مار تشکیل می‏شود. رودررویی این جانوران،به‏ویژه در مورد مارها همیشه با مهارت و زیبایی خاصی کار شده است.زیرا گردن و دم حتی در نمونه‏ها به تمامی بدن آنها همانند ریسمانی درهم پیچیده است.صحنه رویارویی‏ دیگر نبرد یک عقاب با دو مار را دربر می‏گیرد.اگرچه این نقش‏مایه به اندازه رویارویی مارها با پلنگ‏ها متداول نیست،اما بی‏تردید طراحی آنها به دست بزرگ‏ترین استادان کارگاه‏های؛ سنگ‏تراشی انجام گرفته است.نقش‏مایه متداول دیگری جانوران شاخدار و گیاه‏خوار را نشان‏ می‏دهد که در صلح و آرامش در مرغزار به چرا مشغولند.در این صحنه‏ها اغلب دو بز کوهی را می‏بینیم که رو به یکدیگر در دو سوی درختی به حالت کاملا قرینه ایستاده و یا بر روی پاهای جلو ایستاده و به صورت نمادی قصد خوردن شاخ و برگ درخت را دارند.نسخه قدیمی‏تری از این صحنه‏ بر یک مهر استوانه‏ای از دوران اوروک جدید حک شده است که در آن مردی که گفته می‏شود ممکن‏ است حاکم باشد بزها را با شاخه‏های درختی که در دست دارد تغذیه می‏کند.اما نمایش واقعی دو بز رودررو و در دو سوی یک درخت از دوره پرتو ایلامی از شوش III و یحیی IVC به دست آنها است. نمونه‏های واقعی نماد و درخت زندگی و بزهای کوهی بر ظروف سنگی جیرفت در طبیعی‏ترین و زیباترین شکل ممکن بارها و بارها ظاهر می‏شود.بزی که هر چهارپایش بر زمین قرار دارد و خمیدگی شاخ‏هایش رو به بالاست بزی که یکی از پاهای پیشین را بالا آورده است.بزی که روی دو پای عقب ایستاده و یکی از پاهای پیشین را تا نزدیکی پوزه بالا آورده است،یا اینکه آن را روی شاخه درخت قرار داده است و بزهایی که در دو ردیف و در دو جهت مخالف از چپ به راست‏ و از راست به چپ و در حالات گوناگون قرار دارند. در این صحنه‏ها گونه‏ای متفاوت از بزهای کوهی را می‏توان از شکل شاخ‏هایشان تشخیص داد. جزئیات بیشتر جنسیت،یعنی نر یا ماده بودن،سن یعنی بالغ یا نابالغ بودن را نشان می‏دهد.گوناگونی‏ انواع در مورد نباتات نیز به خوبی مشهود است.اگرچه نقش‏های گوناگونی مانند انسان،عقرب‏ انسان،شیر انسان،مار عقاب،عقرب پلنگ،شیر گاو،گاو کوهاندار و بز کوهی به کرات بر ظروف‏ سنگی جیرفت ظاهر می‏شود،اما در میان آنها تنها بدن موجودات خاصی(پلنگ،مار،عقرب،عقاب، انسان)سنگ‏نشانی شده است.افزون بر آن،در چندین مورد نقش عقاب،عقرب و عقرب انسان را در سطح تخته سنگ‏های نازک حجاری و بدنشان را سنگ‏نشانی کرده‏اند.سوراخ‏های ایجاد شده را پشت هر یک از این پیکره‏ها نشان می‏دهد که آنها خود زمانی همچون قطعه‏ای از ترصیع در صحنه‏ تصویری سطح گسترده‏تری نشانده شده بودند. نقش‏مایه جالب توجه دیگری که در تزئین ظروف سنگی جیرفت ظاهر می‏شود عقرب انسان است. اگرچه ما هنوز درباره اهمیت و مفهوم این وجود ترکیبی و هیولایی چیزی نمی‏دانیم،اما در؛ اسطوره‏ای بودن آن تردیدی وجود ندارد.زیرا ما با این مخلوق در حماسه اسطوره‏های گیلگمش در نقش نگهبان دروازه کوه‏های مشو،دروازه‏ای که برای ورود به شهر ظلمات می‏بایست از آن گذر کرده مواجه می‏شویم‏۸ و سرانجام نمایش معماری بر ظروف سنگی جیرفت اهمیت بسیار زیادی دارد. مجسمه‏های لولایی بررسی‏های باستانی و اشیاء به دست آمده از محوطه باستانی جیرفت،نشان می‏دهد که ساکنان این‏ محوطه،پنج هزار سال پیش مجسمه‏هایی با دست و پای متحرک و لولادار شبیه عروسک‏های‏ خیمه‏شب بازی می‏ساختند. یوسف مجیدزاده سرپرست گروه کاوش‏های باستان‏شناسی جیرفت دراین‏باره گفت:«طی‏ کاوش‏های باستان‏شناسی انجام شده در جیرفت و همچنین در میان اشیای باستانی کشف شده از قاچاقچیان بخش‏هایی از تعدادی مجسمه شبیه به عروسک‏های خیمه‏شب بازی به دست آمده که‏ دست و پای آنها از بدن جداست و احتمالا به وسیله میله‏ای آهنی اجزای بدن آنها به هم وصل می‏شده‏ است.»وی گفت:«این مجسمه‏های لولایی که دست و پای آنها هم حرکت می‏کرده از جنس سنگ‏ مرمر بوده که در اندازه‏های ۳۵ تا ۴۰ سانتیمتر ساخته شده‏اند.» به گفته مجیدزاده این مجسمه‏ها که به شکل انسان و حیوان ساخته می‏شده‏اند در محوطه‏های‏ باستانی جیرفت استان کرمان جای گرفته‏اند.این محوطه‏های باستانی که در هزاره سوم پیش از میلاد آثار ارزشمندی را در خود جای داده‏اند،جزو غنی‏ترین محوطه‏های باستانی جهان محسوب می‏شوند.در طول رودخانه هلیل‏رود تاکنون بیش از ۱۰۰ محوطه باستانی شناسایی شده است. مجیدزاده،همچنین با اشاره به اینکه هنر حکاکی و سنگ‏تراشی مردم جیرفت از هنر مجسمه‏سازی‏ آنها بسیار قوی‏تر بوده است،در مورد مجسمه‏های دیگر شناسایی شده از این محوطه گفت:«به جز مجسمه‏های لولایی نوعی دیگر از مجسمه‏ها نیز در این محوطه شناسایی شده‏اند که از جنس سنگ‏ کولریت هستند و یک‏تکه ساخته می‏شدند.»۹ نتیجه‏ گیری یکی از عوامل غنای تمدن آرتا ناشی از ویژگی منحصربه‏فرد جغرافیایی و زیست محیطی سرزمین آن‏ است.محوطه‏های تاریخی کشف‏شده در امتداد حوزه هلیل‏رود به طول ۴۰۰ کیلومتر که از هزاره‏ سوم پیش از میلاد آثار ارزشمندی را در خود جای داده است،گنجینه‏ای از ظروف و اشیایی است که‏ با ذهن پویا و خلاق هنرمندانی بزرگ سعی در نشان دادن طبیعی اطراف خود بدون هیچ‏گونه تقلید و تأثیر از تمدن‏های دیگر داشته‏اند. نقوش زیبا و منحصربه‏فرد اساطیر و مذهبی که شاید به جرأت بتوان گفت در هیچ تمدن دیگری‏ یافت نشده و بیانگر دیدگاه انسانی است که به خلقت خویش و حیات پس از مرگ می‏اندیشیده و نوعی درگیری ذهنی با جهان مابعد الطبیعه داشته است.همچنین وجود بنای عظیم زیگورات مانند و پیدا شدن ظروف سنگی این تمدن در بین النهرین بیانگر این مطلب است که آرتا یکی از تمدن‏هایی‏ است که در ۵۰۰ سال پیش اشیای ساخته‏شده خود را صادر می‏کرده است.همه موارد ذکرشده نشان‏ از پادشاهی مقتدر و عظیم آرته در دنیای باستان دارد و انقلابی عظیم در دنیای باستان‏شناسی است و ایران به عنوان خاستگاه نخستین تمدن بشری حرف‏های زیادی برای گفتن دارد. منبع:tarikhema.ir

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :تمدن آرتا » جیرفت کهن
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/20/Post/39
mohammad بازدید : 225 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
گاتهای زرتشت که بخش‌هایی پراکنده و نویافته از دل متون اوستایی است، به مانند دیگر متون باستانی و کتیبه‌ها، جزو اسناد و منابع دست اول دانسته می‌شود. منابع دست اول برای پژوهشگران مطالعات باستانی، مانند داده‌های آماری است برای یک تحلیلگر آمار و یا مانند مواد و عناصر است برای یک شیمیدان. چنانچه منابع و داده‌های اولیهٔ آماری به شکلی غیرواقعی و دستکاری‌شده در اختیار تحلیلگر قرار گیرد، تمامی استنتاجات او نادرست خواهد شد و برنامه‌ریزی‌ها و آینده‌نگری‌های مبتنی به آنرا به هرج‌ومرج و آشفتگی سوق خواهد داد. اینچنین است اگر آزمایش‌ها و تحقیقات یک شیمیدان با مواد و عناصر غیرواقعی، دستکاری‌شده و یا ناخالص انجام شود. در این صورت نیز حاصل تحقیقات، نادرست و گمراه‌کننده خواهد بود و نه تنها آزمایشگر را دچار نتیجه‌گیری غلط خواهد نمود، بلکه همهٔ کسانی که با اتکای به داده‌های او به مطالعات ثانوی پرداخته‌اند، گمراه خواهند شد و نتایج مصیب‌باری از خود برجای خواهد نهاد. گاتها و دیگر متون دست اول، در حکم مهمترین منابع و داده‌ها برای مطالعات باستانی و پیگیری واقعیت‌های روزگاران گذشته است. چنانچه پژوهشگر یا مترجم به این متون وفادار نباشد و آنها را مطابق با ذوق شخصی خود و یا مطابق با هنجارها و دلپسندهای امروزی دستکاری کند، نه فقط منبع مهمی را تحریف کرده و خواننده را از دستیابی به راستی و واقعیت‌ها باز داشته است، که تمامی تحقیقات و شرح و تفسیرها و استنباط‌های ثانوی‌ای که با اتکای بدان متن انجام شده است را گمراه نموده و به نتایج غلطی می‌رساند. این نکته بخصوص در مورد گاتها که مترجمانش تأکید ویژه‌ای بر روی واژهٔ «راستی» دارند، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، تاکنون ده ترجمه از گاتها به زبان فارسی منتشر شده است که به ترتیب تاریخ نشر عبارتند از: ترجمه ابراهیم پورداود (سال ۱۳۰۵ و بازنگری در ۱۳۳۱)، موسی جوان (۱۳۴۸)، هاشم رضی (۱۳۴۸ و بازنگری در ۱۳۸۰)، موبد فیروز آذرگشسب (۱۳۵۱ تا ۱۳۵۸)، عباس شوشتری (۱۳۵۴)، علی‌اکبر جعفری (۱۳۵۹)، حسین وحیدی (۱۳۶۶)، جلیل دوستخواه (۱۳۷۴)، موبد رستم شهزادی (۱۳۷۷) و آبتین ساسانفر (۱۳۸۳). هیچیک از استادان و بزرگوارانِ یاد شدهٔ بالا به صراحت در پیشگفتار کتاب توضیح کامل و روشنی نداده‌اند که آیا ترجمه خود را مستقیماً از روی متن اوستایی انجام داده‌اند، یا بر اساس یک ترجمه اروپایی و یا بر اساس ویرایش و بازنگری در ترجمه‌های فارسیِ ماقبل خود. در نتیجهٔ تمامیِ مسئولیتِ درستی یا نادرستی ترجمه بر عهدهٔ خود آنان است. تنها استثناء در این میان، موسی جوان است که ترجمه خود را برگردانی از ترجمه فرانسوی جیمز دارمستتر معرفی کرده و تا جایی که بررسی کرده‌ایم، به متن اصلی وفادار بوده است. شگفت است که ترجمه موسی جوان، ناشناخته‌ترین و گمنام‌ترین ترجمه‌های موجود از گاتها است. علت اینرا در فرصت دیگری خواهم نوشت. مقایسه این ترجمه‌ها با یکدیگر و نیز با متن اصلی اوستایی نشان می‌دهد که هیچکدام آن بزرگواران به متن اصلی پایبند نبوده‌اند و تغییراتی- که معمولاً بسیار زیاد است- بنا به ذوق و سلیقهٔ خود و یا بنا به معذورات در آن اعمال کرده‌اند تا آنرا مطابق با خواست و باورهای امروزی خود و یا پیروان خود گردانند. به همین دلیل است که هیچیک از این ترجمه‌های دهگانه شباهتی با یکدیگر ندارند و هر کدام به راهی می‌روند که مطلوب پدیدآورندهٔ آن بوده است. در این میان، ترجمه پورداود کمتر از بقیه، و ترجمه‌های موبد آذرگشسب و موبد شهزادی بیش از ترجمه‌های دیگر، از واقعیت دور شده و بیشتر شبیه به موعظه‌ و درس اخلاق شده‌اند. تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، تاکنون هیچکس این ترجمه‌ها را با یکدیگر مقابله و نقادی نکرده و کسی به این مسئله نپرداخته است که چرا حتی دو ترجمه فارسی گاتها شباهتی به یکدیگر ندارند؟ آن هم در شرایطی که با یک متن واحد سروکار داریم و ترجمه‌های اروپایی آن تا حد بسیار زیادی شبیه یکدیگر هستند. یکی از مهمترین نقصان‌های این ترجمه‌ها که در همهٔ آنها به چشم می‌خورد، عبارت است از تبدیل مفاهیم عادی و بدیهی و روزمرهٔ زندگیِ معمولی انسان‌ها به مفاهیم شعارگونه، فلسفی‌نمایانه و کلی‌بافی‌های دینی و اخلاقی. تبدیل هر مفهوم «این‌جهانی» به یک مفهوم «آن‌جهانی». و از آنجا که پدیدآورندگان، علائق و دیدگاه‌های شخصی یکسانی در این زمینه‌ها نداشته‌اند، هر کدام به نوعی متفاوت علائق خود را در متن دخالت داده‌اند و در نتیجه، نُه ترجمه مختلف و بی‌شباهت با یکدیگر پدید آمده است. درست است که متن گاتها به دلیل زبان دشوار آن قابلیت درک کامل را ندارد و تا حدودی نیاز به استنباط پژوهشگر دارد (بهانه‌ای که اغلب تبدیل به ابزاری برای توجیه دستکاری‌ها شده است)، اما دخالت و تحریف، در مواقعی آشکارتر، بارزتر و بدیهی‌تر از آنست که قابلیت چنین توجیهی را داشته باشد. در همهٔ این ترجمه‌ها، هر کجا که فعل جمع برای مفهوم خدایان وجود داشته است، افعال جمله از حالت جمع به حالت مفرد تبدیل شده‌اند. در بسیاری موارد حالت صرفی نام زرتشت از سوم شخص و یا ضمیر غایب، تبدیل به اول شخص و ضمیر حاضر شده است. در یک مورد نام زرتشت به دلیل ضمیر غایب و اشاره به زمان گذشته، بطور کلی حذف شده است. (موبد شهزادی، هات ۲۸، بند ۶). واژهٔ مرکب «گِئوش اوروَن» به معنای «روان گاو/ نـَفـَس روح ماده‌گاو» بدون توجه به اهمیت و نقش بسیار مهم و حیاتی گاو در زندگی جوامع دامدار سدهٔ هفتم پیش از میلاد، به این شکل‌ها برگردان شده است: در ترجمه‌های آذرگشسب، وحیدی، شهزادی و ساسانفر: «روان آفرینش»، شوشتری: «روان مادر گیتی»، جعفری: «جهان و جهانیان»، رضی: «جهان»، پورداود: «فرشته نگهبان جانداران سودمند». چنانکه در ادامه می‌بینیم، مترجمان تمایل و اشتیاق عجیبی در بکارگیری مکرر واژهٔ «جهان» دارند و از آن به هر شکل ممکن و در ازای هر واژه‌ای که باب میل نبوده است، استفاده کرده‌اند. با توجه به تغییر معنای گاو به جهان و چیزهای شبیه به آن، مترجمان ناچار بوده‌اند هر آنچه که به گاو مربوط می‌شده است را تغییر دهند. واژهٔ «فـَشویـَنـْت» به معنای «چوپان/ گاوچران» تبدیل شده است به: ترجمه آذرگشسب: «نیکوکاران و پارسایان و رهبر آنها»، جعفری: «کسی که با راستی و درستی می‌زید و کسی که جهان را می‌پرورد»، شهزادی: «پارسایان و کارگران درستکار»، وحیدی: «پارسایان و راهبر آنان»، دوستخواه: «پارسایان و رهبرشان»، ساسانفر: «نگهبان و سرپرست خوب». دو واژهٔ «خـْشْـویذَه» به معنای «شیر/ شیر گاو» و «آزوتی» به معنای «چربی شیر» تبدیل شده است به: ترجمه پورداود: «فراوانی»، آذرگشسب و شهزادی: «پیشرفت جهان و سعادت مردمان درستکار»، شوشتری: «شیرینی مادر گیتی»، جعفری: «راهنمای آبادانی»، وحیدی: «آبادی جهان»، ساسانفر: «پیشرفت و بهبودی». واژهٔ «واسـْتـْرَه» به معنای «علوفه» تبدیل شده است به: ترجمه پورداود: «خورش»، آذرگشسب و شهزادی: «نیروی آباد کردن جهان و گسترش راستی» (این دو بزرگوار گویا هر واژهٔ غیردلخواهی را با همین عبارت تکراری جایگزین کرده‌اند)، شوشتری: «دهش و پوینده»، جعفری: «توش و توانایی و آبادانی»، رضی: «راستی و آیین مردمی»، وحیدی: «توان آبادی جهان»، دوستخواه: «یاوری خویش و تُخشایی»، ساسانفر: «همراه و پشتیبان». واژهٔ مرکب «هـْووروشـَئیبـْیو» به معنای «بی‌چربی/ بی‌غذا» تبدیل شده است به: ترجمه پورداود: «خورش نیازمندان»، آذرگشسب و شهزادی: «پیشرفت جهان و سعادت مردم درست کردار»، شوشتری: «شیرینی مادر گیتی که همه نیکان را بهره‌مند خواهد نمود»، جعفری: «او کسانی را که می‌خواهند خدمت کنند، با آموزش‌های خود پیش می‌برد»، وحیدی: «آبادی جهان»، دوستخواه «بهبود جهان و کامروایی درست کرداران»، ساسانفر: «نیازمندان و خواستاران». دو واژهٔ «گِئوشـْچا اَزْیاو» به معنای «گاو شیرده» تبدیل شده است به: ترجمه‌های آذرگشسب و شهزادی: «روان آفرینش»، شوشتری: «روان گیتی بارور»، جعفری، وحیدی و دوستخواه: «روان جهان بارور»، ساسانفر: «جهانی که آبستن تحولات و دگرگونی‌هاست». واژهٔ «واسـْتـْریَـه» به معنای «علوفه‌دهنده» تبدیل شده است به: ترجمه پورداود: «کشاورز»، آذرگشسب: «نجات‌بخش»، شوشتری: «پاسدار خوب»، جعفری: «مردی نیکو، سودبخش و آبادکننده»، شهزادی: «یاور و نجات‌دهنده»، رضی: «کشاورزان»، وحیدی و دوستخواه: «رهاننده»، ساسانفر: «راهنما». اینگونه تغییرات نه تنها در متن ترجمه گاتها، که در واژه‌نامه‌های همراه با کتاب نیز اعمال شده است. نمونه‌های بالا مشتی نمونه خروار بود که فقط از چند بند آغازین هات ۲۸ و هات ۲۹ استخراج شده بود. بی‌گمان نمی‌توان ادعا کرد که تمامی این ترجمه‌هایی که بشدت با یکدیگر متفاوت و متناقض هستند، درست هستند. اما اینکه چرا اشخاص چندانی بدان‌ها با دیده شک و تردید ننگریسته‌اند، از آن رو است که همگی آنها مفاهیم زیبا و دلپسندی را در بر دارند و احساسات خواننده آنها را قبول می‌کند و روحیهٔ «مؤمنانه» او که دوست ندارد به شک و تردید بپردازد، همهٔ آنها را بی‌کم و کاست و به‌رغم تمامی تفاوت‌ها و تناقض‌هایش می‌پذیرد. در احساسات غالبِ امروزی تصور می‌شود که اگر گاتها چنین باشد، چیزی از افتخاراتشان کاسته می‌شود. در حالیکه گاتها به شکلی که به واقعیت نزدیک‌تر باشد، دوست‌داشتنی‌تر است. مراسم نیایشیِ سادهٔ مردمی دامدار که از رنج روزگار بستوه آمده‌اند و شِکوه‌هایشان را به درگاه اهورامزدا و دیگر خدایان بیان می‌کنند. آنان بدون اینکه به حقوق یکدیگر تعدی کنند، در جستجوی سکونتگاه خوب و آرامش و فراوانی هستند. گاتها به همین شکلش زیبا و دوست‌داشتنی است، بدون همه نادرستی‌ها و ذوق و قریحه‌هایی که بدان منتسب کرده‌اند تا به زعم خودشان زیباترش کنند. اگر هم واقعیت‌های نهفته در گاتها باشکوه و افتخارآمیز نبود، باز هم جای تأسف و رویگردانی نبود. چرا که برای یک دوستدار «راستی» پسندیده نیست که از واقعیت بگریزد و به «دروغ» پناه ببرد. چنانکه در آغاز این گفتار اشاره شد، اگر متون و منابع دست اول که در حکم بنیان و شالودهٔ هر فعالیت دانشی و پژوهشی هستند، دچار نادرستی و ناراستی و کژنُمایی باشند، تمامی پژوهش‌های ثانویِ متکی بر آنها، و هر آن شرح و تحلیل و تفسیر و تبیینی که با اتکای به آنها در زمینه گاتهاشناسی و زرتشت‌شناسی انجام شده باشد، ره به بیراهه و گمراهی زده‌اند و به نتایجی نا درخور و خیال‌پردازانه رسیده‌اند. تغییر و تحریف‌های گسترده در متن گاتها موجب هرز رفتن پژوهش‌های مرتبط با آن شده و راه دستیابی به واقعیت‌های تاریخی و باورشناسی باستانی را مسدود و آشفته کرده است. در پایان به دو دلیل آرزو و اطمینان دارم که استادان گرامی، بابت نقد مختصری که بر آثارشان نوشته شد، بر این کمترین خرده نخواهند گرفت و چنانچه به خطا رفته باشم، گوشزد خواهند نمود. نخست اینکه، متن گاتها برای همه ما متنی مهم و گرامی است و جا دارد که اهمیت و حرمت آنرا قربانی تعارف‌ها و ملاحظه‌های معمول نکنیم. دوم اینکه، همهٔ آن بزرگواران را پیروان و پویندگان «راه راستی» دیده‌ام و همواره آموزانده‌اند که «راستی بهترین است و هیچ چیز بهتر از راستی نیست.» منبع: ghiasabadi.com

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :دستکاری در گاتهای زرتشت و گمراهی در مطالعات ثانوی
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/20/Post/40
mohammad بازدید : 358 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
درود ... حضرت شاعرمی فرماید درحال عصبانیت شعری سرودم که ازاین قرار است: یا علی گفتیم و عشق آغاز شد که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها کلام تو گیاه را بار ور می کند الهی میان اره گیر کنی از تو در شگفت هم نمی توان بود اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا عیب رندان مکن ای زاهد پاک سرشت عیبم مکن آهوی مردم ندیده ام به آبی ها دل خواهم بست، نه به قرمز ها گفنم زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم دیدن بزرگیت را چشم کوچک من بسنده نیست جنبشی در آدم و حوا نهاده سحر، گاه رفتن چه زدی با لطافت جامه اش شولای عریانی است فی الجمله می کنی و فرو می گذارمت ما را سر باغ و بوستان نیست تو را من چشم در راهم شباهنگام اشتباه نکن تا تو را بزنم کتک مفصل و نا بهنگام غم خوارم و اختر است خون خوارم امروز چه شد که کس نیست یارم یار رفته و من بیکارم با شکوفه ها و گل نرگس می شکوفاند ماه نیسانش دشت ها را گفتند فسانه ای و در خواب شدند گفتمش روز و شب تنهاست و خواهد بود هر شب تنهایی در این سرای بی کسی، کسی به در نمی زند حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست هر کسی را در قبر خود می خوابانند آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت به او گفتم از سر کوچه رشته آش بخر رفت و پیر برگشت گفتم چرا ؟ گفت: این رشته را به نقد جوانی خریده ام چرا که پول نداشتم مرا، آخرین پاره ی پیکرت را چه چشم پاسخ،از این دریچه های بسته است که تشییع کردم تن بی سرت را حیف که زنده نماندی تا بخوانم برایت بیت آخرم را!!!!!!!! ــــــــــــــــــــــ منتظر شوخی های شما هستم :دی

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست : شوخی با شعر بزرگان !
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/19/Post/36
mohammad بازدید : 305 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
پزشکی در مصر باستان به پیشرفت های قابل ملاحظه ای نائل شده بود . شکافتن اجساد در نزد یونانیان، بابلیان، سومریان و به ویژه هندیان باستان بر خلاف سنن دینی بوده است، ولی در مصر مومیاگران مصری دانش آناتومی (علم تشریح)[۱] را به پزشکان مصری آموخته اند. این امر مهم ترین و در واقع هستۀ اولیه و اصلی فیزیولوژی در علم طب به شمار آمده است. مصریان در واقع بنیانگذار دانش آناتومی یا علم تشریح در قلمرو طب به شمار آمده اند. پزشکان مصری نخستین کسانی بوده اند که به آسیب شناسی یا دانش پاتولوژی[۲] پرداخته اند. آنها علت بیماری ها را در تغییر وضع اعضای بدن می دانسته اندو به این نتیجه رسیده بودند که این تغییروضع دمای بدن را افزایش یا کاهش می دهد، ولی بیش از این نمی توانسته اند در این باره اظهار نظرو پیشرفت کنند. نخستین بار بقراط پزشک سدۀ پنجم پیش از میلاد یونان به این راز پی برد و نیز پزشکان ایرانی به تعدیل دمای بدن بیماران به وسیلۀ پاشویه و نظیر آن اقدام کردند. رومیان باستان بیماران تب دار را وارد حمام سونا کرده[۳] و به وسیلۀ تعریق سمومات بدن را دفع و دما را پایین آورده و بیماری را برطرف می کرده اند. مصریان با اینهمه پیشرفت نتوانسته اند از سحر و جادو منصرف شوند و در تجویزهای خود به بیمارانش در کنار توصیۀ آنها به مصرف پاره ای داروها، آنها را به حمل دعا، اوراد و افسون ها نیز سفارش می کرده اند. هر پزشک مصری که همزمان کاهن معبد و دعانویس نیز بود این دعاها را که دافع نیروهای بیماری زا از وجود بیمار است به گردن یا بازوی او می بسته است. این شیوۀ درمانی در انحصار پزشکان مصری نبوده و در بین النهرین، یونان، ایران و هند نیز چنین روشی متداول بوده است. مغان مادی در سده های نهم و هشتم و هفتم پیش از میلاد مسیح حتی زمانی که به صورت قبیله ای در کنار هم می زیسته و تشکیل حکومت نداده بوده اند، به روایتی مورخان یونانی به سحر و جادو پرداخته و قبیله ای که به این کار پرداخته است به وسیلۀ یونانیان به قبیلۀ «ماگوی»[۴] یعنی شعبده باز و جادوگر به معنای کسانی که با «ماگوس»[۵] یعنی سحر و شعبده سرو کار دارند، نام نهاده شدند. ایرانیان به سهم خود در حفظ ، بازسازی و تأسیسات مراکز علمی جدید در یونان سعی زیاد کردند. به روایت منابع یونانی و سریانی و مصری داریوش یکم (۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد مسیح) پس از ورود به مصر و مرمت معابد آسیب دیدۀ مصریان مراکز علمی و بیمارستانهای مصریان را مورد توجه ویژۀ خود قرار داد. او دانشکده پزشکی سائیس[۶] را که به فراموشی سپرده شده بود بازسازی و یک پزشک برجستۀ مصری به نام «اوجا هورسن»[۷] را به ریاست آن منصوب کرد. اوجا هورسن لوحه ای بر سر در این دانشکده نصب کرده است که براساس آن داریوش شاه پارسیان در تأسیس این دانشکده به عنوان بزرگترین مرکز علمی مصر بسیار کوشید و از نظر مالی خود تأمین کنندۀ هزینه آن شد. پیش از روی کار آمدن داریوش، بنیانگذار سلسلۀ هخامنشی یعنی کوروش دوم (۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد مسیح) یک چشم پزشک مصری به نام آمازیس را در کنار خود در دربارش نگهداشته بود. چون این چشم پزشک علی رغم میل باطنی اش به دربار پارسیان فرستاده شده و از خانواده اش دور مانده بود، به روایت هرودت، کمبوجیه دوم (۵۲۹ تا ۵۲۲ پیش از میلاد مسیح) را تشویق به لشکرکشی به مصر کرد و از سویی اطلاعات گسترده و راهنمایی های لازم را جهت پیروزی در جنگ با فرعون وقت مصر «پسامتیک»[۸] در اختیار پادشاه جنگجوی هخامنشی گذاشت. در دورۀ زمام دارای سلسله های هجدهم، نوزدهم، بیستم و از آن زمان به بعد دانش پزشکی مصریان بیشتر بردارو درمانی متمرکز بود از طب جادویی در میان مصریان به شدت کاسته شد. به روایتی تأسیس دانشکدۀ پزشکی سائیس و رونق دادن آن توسط داریوش بزرگ علم طب را از انحصار کاهنان معابد بیرون آورد و دارو درمانی جایگزین طب جادویی گردید. پزشکان مصر باستان در حرفۀ خود دقیق بوده و از خود شایستگی و مهارت نشان می داده اند ولی بیشتر به صورت تجربی اقدام به مداوای بیماران می کرده اند. روش های درمانی پزشکان مصری درعهد باستان به نظر پژوهشگران منطقی و عقلانی نبوده است.مصریان درمان های دارویی را در مرحلۀ دوم پس از طب جادویی معتبر و مؤثر می دانسته اند. مصر شاید قدیمی ترین کشوری باشد که کاربرد گیاهان دارویی چون زاج، نعناع، کرچک و تریاک را در برنامه های درمانی خود داشته اند. جراحان مصری پیش از پرداختن به عمل جراحی، ضربه یا چند ضربۀ محدود به نقطۀ معینی از سر بیمار جراحی شونده وارد کرده و او را به این طریق بیهوش کرده، ولی شکافی به استخوان سر بیمار وارد نمی کرده اند. ابتدا عمل جراحی مصریان کاملاً سطحی بوده و جراحی های اندام ها و اعضای داخلی را انجام نمی داده اند. درمان بیماران عمدتاً در منازل صورت می گرفت و درمانگاه و بیمارستان برای معالجات بیماران، تنها معابد مصریان بوده است. روحانیان مصری با درمان های جادویی و به کمک ادعیه، اوراد و افسون تنها برخی از بیماری ها، از جمله بیماری های روحی- روانی را درمان می کرده اند و درمان بیماری های اعضای داخلی بدن نیازمند به دانش پزشکی ویژۀ خود داشت. برخی از پژوهشگران، دانش پزشکی را برخاسته از مصر و گروهی آن را از بابل و آشور و شماری نیز از جزیرۀ رودوس[۹] در یونان باستان می دانند. بدیهی است به پایگاه علم طب در هندوستان و چین نیز در همین پژوهش ها نیز اشاره شده است. در هر صورت سرزمین مصر مقام نخست را در شناخت و گسترش و پرورش این علم در عهد باستان، دارا بوده است. مصریان الهۀ ایزیس [۱۰] را پدید آورندۀ دانش پزشکی و تدوین کننده و ادامه دهندۀ آن را هرمس[۱۱] می دانسته اند. قدیمی ترین پزشک مصری ایمهوتپ[۱۲] نام داشته که در اواسط هزارۀ چهارم پیش از میلاد و حدود ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح می زیسته است[۱۳]. مصریان مقام این پزشک را در حد الوهیت ارتقاء داده اند همانگونه که یونانیان باستان اسقلپیوس (اسکولاپیوس)[۱۴] را رب النوع شفا و درمان می دانسته اند. تشخیص بیماری ها و تجویز شیوه های درمانی به وسیلۀ روحانیان مصری صورت می گرفته است. روایاتی از مصریان باستان شده است که براساس آن چهل و دو دستور کلی و مفصل یا به تعبیری چهل و دو کتاب در زمینۀ پزشکی در مصر بوده است. در این کتاب ها ساختار بدن[۱۵]، انواع بیماری ها، جهازات بدن، بیماری های زنان[۱۶] و بیماری های چشم[۱۷] ، درج شده بوده است. ششمین کتاب از این مجموعه «کتاب مقدس استشمام»[۱۸] نام داشته است. این کتاب در نظر مصریان پایه و اساس دانش پزشکی در جهان باستان بوده است. در این کتاب نشانه های بیماری، شیوۀ تشخیص و درمان آن و سرانجام نتیجۀ درمان مورد بحث قرار گرفته است. بقراط پزشک یونان باستان از این کتاب استفاده کرده است. مصریان قبل از هر چیز سحر و جادو را در شیوه های درمانی خود مؤثر دانسته و این شیوه در جهان باستان کاملاً متداول بوده است و این بقراط بود که طب را به صورت علمی و آکادمیک درآورد و استمرار یافت. تنها اقدامی که کردند پزشک و جادوگر را از یکدیگر متمایز کردند[۱۹]. مصریان به چهار عنصر آب، زمین (خاک)، آتش، و باد اعتقاد داشته و وجود یا جسم را از این چهار عنصر می دانسته اند و براین باور بوده اند که خدایان آدمیان را از جنس خود آفریده و در این جسم روح دمیده اند، و به این ترتیب قلب مهم ترین عضو و یا سلطان بدن به شمار می آمده است. پزشکان مصری عقیده داشته اند که قلب با گذشت زمان، پس از سال های طولانی تغییر نموده و تا پنجاه سالگی به بزرگترین اندازه و پس از آن رفته رفته کوچکتر شده و به حجم و اندازۀ پیشین و آغازین خود بازمی گردد. مصریان باستان حداکثر طول عمر آدمی را یک قرن و رگ های بدن را معبر روح یا جان که عنصر حیات بخش است می دانسته اند. آنان روح را همانند بخاری می دانسته اند که به هنگام وقوع مرگ از بدن خارج می شود. در این هنگام خون در رگ ها از حرکت بازایستاده و منعقد می گردد. پزشکان هند باستان نیز دم (نفس) را عامل و مایۀ زندگی به شمار می آورده اند. در میان پاپیروس های مصریان بخش هایی نیز مربوط به علم طب بوده است. براساس این پاپیروس ها طلسم و افسون مؤثرترین شیوۀ درمانی بوده است. گئورگ ابرز[۲۰] مصر شناس آلمانی به یکی از کامل ترین پاپیروس ها در این زمینه دست یافته است که نام آن را «پاپیروس های ابرز»[۲۱] گذاشته اند. این مجموعه به صورت دائرة المعارف طبی مصریان متعلق به ۱۵۰۰ سال پیش ازمیلاد مسیح است و در آن از انواع دردها و داروها جهت درمان آن ها سخن گفته شده و از داروهایی مانند زیره[۲۲] ، روغن کرچک[۲۳] ، رازیانه[۲۴] و… نام برده شده است. در پاپیروس دیگری که ماسپرو آن را مطالعه کرده است از قول پزشکان مصری چنین آورد است: ضربان نبض و سرعت آن، ورم قلب، سنگینی و ثقل شکم (معده) و رنگ زبان، چشم و پوست … مورد توجه پزشکان مصری بوده است. پزشکان مصری در عهد باستان همگی روحانیان بوده و دستورات دینی و پزشکی با یکدیگر هماهنگ بوده اند. مصریان از خوردن گوشت میش (گوسفند ماده) و خوک و همچنین پیاز و نمک سخت پرهیز می کرده اند. مصریان به وسیلۀ مواد معطر و ضدعفونی کننده محیط زندگی بیماران ار از آلودگی پاک می کرده اند، به سخن دیگر پزشکان مصری بهداشت را بر درمان ترجیح داده و درمان بدون رعایت بهداشت را بی فایده می دانسته اند. به گفتۀ هرودت پزشکان مصری به بیماران خود توصیه می نموده اند که هر سه ماه به وسیلۀ تنقیه مزاج خود را کاملاً پاک کنند. افزون بر داروهای گیاهی فوق، پزشکان مصری برای بیماران خود از زاج، روغن سدر، عسل، مغزو جگر سیاه، کندر و… تجویز می کرده اند. مصریان باستان دارای شربت ها و پمادهایی برای بیماری های داخلی و پوستی برای بیماران بوده اند. مصریان تب بیماران را به وسیلۀ تعریق درمان می کرده اند، این شیوه بعد ها به رومیان انتقال یافت و پزشکان رومی به وسیلۀ خواباندن بیمار در حمام های بخار گرم چون حمام سونا، تب او را کاهش داده و سرانجام برطرف می کرده اند. آنها برای ایجاد سرعت عمل در این کار گل بابونه را با نوعی روغن مخلوط کرده و به بدن بیمار می مالیده اند. آنها برای درمان زخم معده دانه هایی کرچک یا روغن کرچک را به بیمار می خوراندند. همانگونه که اشاره شد، زاج، نعناع و تریاک برای درمان شماری از بیماری ها به کار برده می شده است. مصریان برای تقویت مو داروهای گیاهی به کار می برده اند و خون مارمولک، خون خفاش و کندر را نیز دردرمان پاره ای از بیماری ها ی پوستی مؤثر می دانسته اند. هومر[۲۵] شاعر قرن نهم پیش از میلاد مسیح یونان باستان در کتاب اُدیسه [۲۶] خود از شیوه های درمانی و داروهای مصریان نام برده است. هرودت در تواریخ خود، در مبحثی تحت عنوان سخن دربارۀ مصر یادآورشده است که مصریان کسانی بوده اند که دانش پزشکی را تخصصی کرده و برای هر بخش از این دانش، پزشک مخصوص داشته اند، از جمله از کوروش دوم بنیانگذار سلسلۀ هخامنشی و چشم پزشک مصری اش به نام آمازیس نام برده است. به گفتۀ همین مورخ داریوش یکم نیز از پزشکان مصری در دربار خود استفاده می کرده است. گفتنی است که مصریان داریوش را یکی از شش قانونگذار بزرگ در جهان باستان به شمار آورده اند. آنها می نوس[۲۷] (مینوس پادشاه کرت)، ساسیکس[۲۸] (در زمینۀ ریاضیات از جمله جبر، هندسه و هیئت و نجوم)، سوتریس[۲۹] (احتمالاً فرعون مصر بوده است)، باکوریس[۳۰] آمازیس[۳۱] (وی نیز فرعون مصر بوده است) و داریوش را در این زمینه نام برده اند. طب مصریان در دورۀ حکومت بطالسۀ یونانی تبارکه از نیمۀ دوم سدۀ چهارم پیش از میلاد مسیح بر مصر حاکم شده بودند، کماکان به پویایی خود ادامه داد و مراکز پزشکی مصریان ابداعات و یافته های جدیدی برای یونانیان داشت. ناگفته نماند که کنجکاوی یونانیان در زمینۀ علوم مصریان از جمله دانش پزشکی به اندازه ای بود که پزشکان یونانی پیوسته به دنبال فرصتی بوده اند که به مصر راه یافته و از پزشکان مصری چیزی بیاموزند، علی رغم این تلاش ها که تا حدودی هم برای یونانیان موفقیت آمیز بوده، برخی از رموز و اصول پزشکی مصریان برای یونانیان کماکان اسرار آمیز ماند. کارشناسان، مصر شناسان و پژوهشگران ، طب مصریان را تا حدودی به طب بابلیان همانند و هماهنگ دانسته و براین باور بوده اند که مصریان و بابلیان و نیز آشوریان با ورد و افسون، طلسم و جادو ابتدا به درمان بیماران می پرداختند و به تدریج شیوه های به کارگیری داروها را در قلمرو دانش پزشکی خود متداول کردند. گفتنی است که بسیاری از این داروهای گیاهی از طریق تجارت و از طریق جزایر کرت، سرزمین های اژه ای، بین النهرین، ایران و سرزمین های افریقایی به مصر می رسیده است. رابطه میان پزشکان مصری با سرزمین های دیگر احتمالاً پس از سقوط مصر به دست اسکندر مقدونی در سال ۳۳۳ پیش از میلاد مسیح یعنی ده سال پیش از مرگ اسکندر به تدریج آغاز شده است و با زمام داری بطالسه در مصر، یونانیان و مردمان دیگر رفته رفته با دانش پزشکی و دیگر علوم مصریان آشنا شده اند. داریوش یکم در سال ۵۲۰ پیش از میلاد مسیح در کاخ شوش روحانیان و قانون دانان مصری را به حضور پذیرفت و به آنها تا سال ۵۱۶ پیش از میلاد مسیح به مدت چهار سال مهلت داد تا مجموعۀ قوانین مصریان را تنظیم و برای او بیاوورند تا با مطالعۀ آنها، دستور دهد برای ایرانیان به اجرا درآورده شود.

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :مراکز دانش پزشکی در مصر باستان
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/20/Post/42
mohammad بازدید : 293 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
برخی نوشته‌اند که «شنبه» از واژه‌ی «سبت» عبری گرفته شده است. [۱] ذبیح بهروز، دیدگاه دیگری دارد و می‌نویسد: «تقویم‌های ایرانی که در چین پیدا شده و از هشت قرن پیش از میلاد است صورت اصلی و قدیمی «شنبه» یا «شنبد» را که «شام پت» می‌-باشد حفظ کرده‌اند. در ایران روزهای ماه خورشیدی را از نیمه‌ی روز و روزهای ماه قمری را که اساسش بر هفته است از نیمه‌ی شب حساب می‌کردند. معنی «شام پت» نیمه شب است و ربطی به «سبت» ندارد. روز جمعه را در عبری، «یوم شش» می‌گویند و روز شنبه را «یوم سبت» پس در حساب روزهای هفته، «سبت» در عربی و عبری نمی‌تواند جز هفت باشد و در این معنی، این کلمه‌، عربی یا عبری نیست و از این قبیل کلمات خارجی در آن دو زبان بسیار است.» [۲] هرچند نگارنده، می‌پذیرد که «سبت» در اصل صورت تحریف شده‌ای از «هفت» است اما این واژه را با واژه «شنبه» مرتبط نمی‌داند. به باور نگارنده، «شنبه» از دو جزء «شن» + «بک» ساخته شده است. جزء اول‌‌ همان است که در فارسی به معنی «خانه» است. فریدون جنیدی در مورد آن می‌نویسد: «این واژه در واژه‌ی مرکب «گلشن» به معنی «جای گل» یا «خانه‌ی گل» هنوز موجود است. شندف = شن دف نیز که طبلی است، واژه‌ای مرکب است که «خانه‌ی دف» باشد.» [۳] حبیب الله نوبخت، در توضیحِ واژه‌ی «سنکبان» به ریشه‌ی آنکه همین «شن» است اشاره کرده و نوشته است: «شن و زن و خن و کن به اختلاف لهجه یا به تشابه حروف پهلوی با یکدیگر خوانده شده‌اند» [۴] و «خن»‌‌ همان است که امروزه، «خانه» می‌گوییم. نگارنده بی‌گمان است که واژه‌ی «شأن» در عربی نیز از همین ریشه‌ باشد. بخش دوم «شنبه»، واژه‌ی «بک» یا «بغ» است که در فارسی معنی «خدا» یا «ایزد» می‌-دهد. صورت این واژه در زبان پارسی باستان چنان‌که از سنگ نبشته‌های هخامنشی به یادگار مانده است، «بَگَ» [۵] می‌باشد که به معنی «خدا» آمده است. چنان‌که می‌دانیم تبدیل «گ» به «ک» و سپس تبدیل «ک» به «ه» در زبان‌شناسی بسیار رایج است. بدین‌ترتیب معنی دو جزء واژه‌ی «شنبه» مشخص شد بنابراین روی هم‌رفته می‌توان آن را «خانه‌ی خدا-ایزد» یا «جایگاه خدا-ایزد» معنی نمود. می‌دانیم که ایرانیان باستان به هر کدام از روزهای ماه، ایزدی را نسبت می‌داده‌اند چنانکه در نام‌های سی‌روزه‌ی ماه، به یادگار مانده است. آیا به قرینه نمی‌توان برای هر روز هفته، ایزدی را نسبت داد که آن روز، جایگاهِ او باشد؟ به ویژه آن‌که در زبان‌ها و فرهنگ‌های نزدیک به زبان‌ فارسی و فرهنگ‌ ایرانی، همانند این پدیده را داریم. می‌دانیم که امروزه در زبان انگلیسی، به یکشنبه: «Sunday=روز خورشید» گفته می‌شود و یا دوشنبه که «Monday=روز ماه» نامیده می‌شود. آیا نمی‌توان این فرهنگ به ظاهر غربی را به فرهنگ ایرانی بسط داد؟ آیا نمی‌توان احتمال داد که ایرانیان نیز برای هر یک از ستارگان و یا سیارگان که ایزدی [=بغ] منسوب به آنان بوده، جایگاهی [=شن] در نظر گرفته و بر این اساس، نظام گاهشماری بر حسب هفته‌شماری از خود برجای داشته‌اند که در رقابت با نظام گاهشماری ماه-های سی‌روزه، از یاد‌ها رفته باشد؟ نگارنده احتمال می‌دهد که پاسخِ پرسش بالا، آری باشد به ویژه آن‌که «سی روز ماه زردشتی به گونه‌ای به چهار بخش تقسیم می‌گردد: دو هفت روز و دو هشت روز، که بر سر هر کدام از این چهار بخش نام اهورامزدا یا صفت و لقب او «دی» دیده می‌شود.» [۶] می‌توان به نوعی‌ بازتاب «هفته» را در این گاه‌شماری دید به ویژه آنکه دو بخش از این چهار بخش، دقیقاً هفت روز هستند و دو بخش دیگر تنها با یک روز افزایش، هشت روز. به هر روی نگارنده در این گفتار چندان بر بررسی گاهشماری ایران پای‌فشاری نمی‌کند و بررسی دقیق آن را به گفتاری دیگر وامی گذارد و آماج او تنها بیان دیدگاه جدید درباره‌ی واژهٔ «شنبه» بود که به طبع خواننده رسید.

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :نگرشی نو بر واژه‌ی شنبه
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/20/Post/43
mohammad بازدید : 184 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
جشن اسفندگان (سپندارمذگان) یکی از جشن‌های ایرانی است که در روز ۲۹ بهمن برگزار می‌شود. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند. اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کرده‌اند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان میزیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، تاریخ ذکر شده در منابع کهن را باید به روز رسانی کرد. امروز بعضی زرتشتیان آنرا در روز اسفند (سپندارمذ – پنجمین روز) از ماه اسفند (سپندارمذ) برابر با بیست و نهم بهمن در گاهشماری خورشیدی امروزین برگزار میکنند. اما موبد کورش نیکنام برگزاری جشن‌ها با استفاده از گاهشماری‌های سنتی با ماه‌های ۳۰ روزه را بی‌توجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی‌ در جشن‌ها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماه‌های ۳۱ روزه را یادآور شده است. [۱] بسیاری از پژوهشگران ایران شناس از جمله استادان ابراهیم پور داود، جلیل دوستخواه، رضا مرادی غیاث آبادی، جلال خالقی مطلق و پرویز رجبی زمان درست این جشن را پنجم اسفند می‌دانند و ابداعات جدید در انتقال آن به ۲۹ بهمن را نادرست می‌انگارند. (بنگرید به فهرست منابع و پیوند ها در پایین همین صفحه). استاد ابراهیم پورداود در سال ۱۳۴۱ خورشیدی، روز پنجم اسفند و جشن اسفندگان را به عنوان «روز پرستار» پیشنهاد داد که پذیرفته شد و در تقویم رسمی نیز ثبت گردید. ایشان خود در این باره نوشته‌اند: “در میان جشن‌های بزرگ ایران باستان، سپندارمذگان جشنی است در پنجمین روز از اسفندماه. همین روز شایسته و برازنده است که جشن پرستاران میهن ما باشد”. (پورداود، ابراهیم، مجموعه مقالات آناهیتا، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۴۲، ص ۱۶۵). واژه اسفند واژه فارسی «اسفند» در زبان فارسی امروز، از واژه پهلوی «سپندارمت-Spandarmat» و اوستایی «سپِنتَه آرمَئی تی-SpentaArmaiti» بر گرفته شده است.[۲] پیشینه در گاه‌شماری‌های گوناگون ایرانی، علاوه بر این که ماه‌ها نام داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. برای نمونه روز نخست هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه، «سپندارمذ» بوده‌است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را به‌عنوان نماد مهر مادری و باروری می‌پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می‌شده‌است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می‌شد، جشنی ترتیب می‌دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلاً شانزدهمین روز هر ماه، «مهر» نام داشت و که در ماه مهر، «مهرگان» لقب می‌گرفت و می‌بینیم که چگونه هر جشنی با معنی و مفهوم عمیق خود برای مردم شادی می‌آفرید. روز آبان در ماه آبان جشن «آبانگان» است یعنی جشن ستایش آب و روز آذر در ماه آذر جشن «آذرگان» است یعنی جشن ستایش آتش و همین طور روز پنجم ماه دوازدهم (اسفند)، «سپندارمذ» یا «اسفندار مذ» نام داشت که جشنی با همین عنوان می‌گرفتند. «سپندارمذگان» روز زن و زمین است. روز پنجم اسفندماه در همه گاه‌شماری‌های ایرانی به عنوان روز جشن اسپندار مذگان شناخته می‌شود. در باور ایرانى مرد داراى قدرت مردانگى و تفکر و خردورزى بیشترى است، در برابر آن زن نیز داراى مهر ورزى، عشق پاک، پاکدامنى و از خودگذشتگى فراوان ترى است که هر یک از این دو به تنهایى راه به جایى نبرده و حتى روند پویایى گیتى را هم به ایستایى مى کشانند. اگر مردان بدنه هواپیماى خوشبختى اند، زنان موتور آن اند که پیکره بى موتور و موتور بى بدنه هیچ کدام به تنهایى به اوج سعادت نمى رسند بلکه ذره اى حرکت و جنبش هم برایشان ناممکن است. اشوزرتشت خوشبختى بشر را وابسته به میزان دانش و خرد انسان مى داند نه جنسیت و قومیت و رنگ و نژاد و از دیدگاه وى همه انسان‌ها _ همه زنان و مردان _ داراى حقوق برابرند. او دختران را در گزینش همسر آزاد شمرده و عشق پاک و دانش نیک را دو معیار اصلى مى داند و خوشبختى همسران جوان را در زندگى زناشویى در این مى داند که هر یک بکوشند تا در راستى از دیگرى پیشى جویند آیین‌ها در این روز مردان به همسران خود هدیه می‌دادند. مردان زنان خانواده را بر تخت شاهی می‌نشاندند و از آنان اطاعت می‌کردند و به آنان هدیه می‌دادند. این یک یادآوری برای مردان بود تا مادران و همسران خود را گرامی بدارند و چون یاد این جشن تا مدت‌ها ادامه داشت و بسیار باشکوه برگزار می‌شد همواره این آزرم و احترام به زن برای مردان گوشزد می‌گردید. سپندارمزد نگهبان زمین است و از آنجا که زمین مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد جشن اسفندگان برای گرامیداشت زنان نیکوکار برگزار میگردد . ایرانیان از دیر باز این روز را روز زن و روز مادر و در حالت کلی این روز را روز عشاق می نامیدند. اختلاف در زمان برگزاری هم‌اکنون بعضی از زرتشتیان ایران، روز سپندارمذ (پنجم) از ماه سپندارمذ (اسفند) را روز ۲۹ بهمن و روز جشن سپندارمذگان می‌دانند که نادرست است چرا که جشن‌ها و فاصله‌های میان آنان در نوشته‌های کهن ایرانی دارای تعریف و اندازه‌های مشخصی است که به مانند دانه‌های یک زنجیر در پیوستگی کامل با یکدیگر هستند. تغییر جای یکی از آنان، موجب گسست همه این رشته خواهد شد. این پیوستگی چنانکه در منابع ایرانی آمده به این شکل است که جشن سده پس از ۴۰ روز از شب یلدا یا چله، و پس از ۱۰۰ روز از اول آبان قرار دارد. همچنین جشن سده، پیش از ۲۵ روز از جشن اسپندگان است. آیین‌ها و دیگر نام‌ها این جشن را با نام‌های جشن برزیگران هم نامیده‌اند.[۳] در روز اسپندگان چند جشن با مناسکی به‌خصوص برگزار می‌شده‌است. نخستین آنان جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که ویژه زنان بود. در این روز مردان برای زنان هدیه می‌خریدند و از آنان قدردانی می‌کردند.[۴] امروزه نیز بیشترین جنبهٔ مورد تأکید در اسپندگان قدردانی از زنان است. در زمان گذشته -چنانکه ابوریحان روایت کرده‌است- عوام کارهای دیگری هم می‌کردند چون آیین‌های جادویی برای دورکردن خرفستران. اما ابوریحان این آیین‌ها را تازه و نااصیل خوانده‌است.[۴] منبع:tarikhema.ir

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :جشن اسفندگان
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/20/Post/44
mohammad بازدید : 347 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
سلام سلام ... امروز داشتم ترانه ای به نام " سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی " رو گوش میدادم ... از اونجایی که قبلا جسته و گریخته ، شنیدم بودم که متن این ترانه ، برای واقعه ای تاریخی سروده شده ، از گوگل کمک گرفتم و به نتیجه جالبی رسیدم که خیلی منقلبم کرد ... و تصمیم گرفتم نتیجه جستجوهام رو با شما دوستان خوب درمیون بگذارم ... شعر این ترانه در اصل به شکله زیره و کمی با ترانه خوانده شده توسط آقای اقبالی متفاوته : آفتاب به سر درخت ناربندان است ..........عاشق به میان کوچه سرگردان است سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی ....................ما را زِ سرِ بریده می ترسانی؟ گر ما زِ سرِ بریده می ترسیدیم.......................در کوچه عاشقان نمی گردیدیم اما کنجکاوی برای دونستن جریان 300 گل سرخ و یک گل نصرانی ( مسیحی ) ، من رو با قسمتی از تاریخ مشروطه ایران آشنا کرد که تا امروز ، ازش اطلاعی نداشتم ... گل نصرانی شعر ، اشاره به " هاوارد باسکرویل " ، معلم مسیحی مدرسه مموریال تبریز داره که برای شکستن محاصره تبریز در دوران استبداد صغیر محمد علی شاه ، جونش رو فدا می کنه ... بهتره خلاصه داستان رو به نقل از ویکیپدیا بخونیم : هوارد کانکلین باسکرویل غریبه‌ی آشنا‌ هوارد کانکلین بسکرویل (Howard Conklin Baskerville) باسکرویل در ۱۰ آوریل ۱۸۸۵ م. در شهر نورث پلات در ایالت نبراسکا آمریکا متولد شد، و در ایالت نیوجرزی تحصیل نمود. هاوارد باسکرویل در سال ۱۹۰۷ پس از فارغ التحصیلی از مدرسه علوم دینی-الهی پرینستون خاصه‌ی کشیشان کاتولیک برای تدریس در مدرسهٔ آمریکایی مموریال تبریز ( American Memorial School in Tabriz) تاسیس ۱۸۸۱، از مدارس قدیم شهر تبریز بود که توسط مبلغین مذهبی آمریکایی اداره می‌شد.) ، در پاییز ۱۹۰۸ به تبریزآمد. ورود هاوارد باسکرویل به ایران مقارن با دوره‌ای بود که محمد علی شاه قاجار در تهران مجلس را به توپ بست و اساس مشروطه را برچید و دوره استبداد صغیر را در ایران حاکم کرد. باسکرویل در مدرسه تاریخ عمومی درس می‌داد، اما به خواست شاگردان مدرسه و معلمان مدرسه مانند مرحوم شریف‌زاده تدریس حقوق بین‌الملل را نیز بر عهده گرفت. در همان دوران مردم تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان برای اعاده مشروطیت به پاخاستند و به دنبال این حوادث خونین دسته‌ای نیز در تبریز به نام فوج نجات تشکیل شد. باسکرویل که دوره سربازی را در آمریکا دیده بود، به قول خودش به جای نقالی تاریخ مردگان تصمیم گرفت تمرین نظامی به جوانان فوج نجات بیاموزد. در همین ایام مرگ سید حسن شریف‌زاده دوست و یار نزدیک باسکرویل چنان او را منقلب کرد که در جواب همسر کنسول آمریکا که از او خواسته بود از صف مشروطه‌خواهان جدا شود، ضمن پس دادن پاسپورتش گفت: تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست. در سال ۱۹۰۸، در هنگام انقلاب مشروطه ایران، باسکرویل تصمیم به پیوستن به مشروطه خواهان و نبرد علیه سلطان مستبد قاجار، محمد علی شاه ظالم و سلطنت طلبان گرفت. درحالیکه ستارخان سردار ملی و باقرخان سالار ملی رضایت قلبی به این کار نداشتند. نیروی استبداد با محاصره شهر تبریز آنرا به قحطی کشانده بود، هاوارد باسکرویل در روز ۱۹ آوریل ۱۹۰۹ م. (۳۰ فروردین ۱۲۸۸ شمسی)، یگانی 300 نفری از مجاهدان فوج نجات را در پیکار علیه نیروهای سلطنتی و شکستن محاصرهٔ تبریز رهبری می‌کرد. اما ضربت یک گلوله از جانب استبداد قلب وی را در هم شکافت و در همان دم جان باخت و شهید شد. تنها درحالی که ۹ روز از جشن تولد ۲۴ سالگی او می‌گذشت. مرگ باسکرویل برای تبریزی‌ها سخت گران و ناگوار افتاد، تشیع جنازه باشکوهی برای او در تبریز به راه انداختند و او را در گورستان ارمنی‌های تبریز دفن کردند. بعدها تفنگ هاوارد باسکرویل بهمراه فرشی منقش به صورت او توسط بافندگان تبریزی بافته شد و برای مادر باسکرویل در آمریکا به نشان تقدیر از شجاعت و ایثار او فرستاده شد که البته هیچ گاه به مادرش نرسید. هاوارد باسکرویل در گورستان مسیحیان ارمنی تبریز به خاک سپرده شده‌است آلبوم، مجسمه و تابلویی از هاوارد باسکرویل در خانه مشروطه تبریز وجود دارد. // نتیجه اینکه ممکنه عده ای بخوان بخاطر منافع خودشون انسان ها رو در بند ملیت ، قومیت و ... نگه دارند ولی در آخر این انسانیته که باقی می مونه و عشق به آزادی ، عدالت و دوستی ، همه این بندها رو پاره می کنه ... مطالعه ی کامل روایت هاورد باسکرویل در پایان ، متن ترانه آقای اقبالی رو هم براتون میذارم که خوندنش ، خالی از لطف نیست ... [quote]سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی ما را ز سر بریده می ترسانی ما گر زسر بریده می ترسیدیم در محفل عاشقان نمی رقصیدیم ... در محفل عاشقان خوشا رقصیدن دامن زبساط عافیت برچیدن در دست سر بریدهٔ خود بردن در یک یک کوچه کوچه‌ها گردیدن ... سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی مارا ز سر بریده می ترسانی ما گر زسر بریده می ترسیدیم در محفل عاشقان نمی رقصیدیم ... هرجا که نگاه می کنم خونین است از خون پرنده ای گلی رنگین است در ماتم گل پرنده می موید و گل از داغ دل پرنده داغ آجین است فانوس هزار شعله اما در باد می سوزد و سرخوش است و چین واچین است یعنی که به اشک و مویه خود گم نکنی از عشـق هر آنچه می رسد شیرین است ... سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی مارا ز سر بریده می ترسانی ما گر زسر بریده می ترسیدیم در محفل عاشقان نمی رقصیدیم ... در آتش و خون پرنده پر خواهد زد بر بام بلند خانه پر خواهد زد امشب که دوباره ماه بالا آمد می آید و باد پشت در خواهد زد یک ساقهٔ سـبـز در دلم خواهد کاشت مهتاب بر آن شبنم تر خواهد زد صد جنگل صبح در هوا می شکفد خورشید به شاخه‌ها شرر خواهد زد ... سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی مارا ز سر بریده می ترسانی ما گر زسر بریده می ترسیدیم در محفل عاشقان نمی رقصیدیم.... [/quote]

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی ...
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/20/Post/46
mohammad بازدید : 244 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
تخت‌جمشید این‌بار هم خبرساز شد. آخرین بار که تخت جمشید برای چندمین بار بر سر زبان‌ها افتاد، سال گذشته و درست هنگام انتشار تصاویری از آبگرفتگی‌ها در این محوطه باستانی بود که به سؤال از معاون اجرایی کنونی رئیس‌جمهور در مراسم تودیع از سازمان میراث فرهنگی نیز انجامید. علاوه بر این، وجود گلسنگ‌ها در دیواره‌های سنگی تخت جمشید نیز مطرح شد که مسعود علویان صدر، معاون حفظ، احیا و ثبت آثار تاریخی کشور تصاویر انتشاریافته از گلسنگ‌های تخت جمشید که منجر به ترکیدگی و خردشدن سنگ‌های تخت جمشید می‌شود را حاصل فتوشاپ و استفاده از حقه‌های تصویری خواند. تصاویر جدید اکنون تصاویر منتشر شده از تخت‌جمشید بیان می‌کند که دیواره‌های بازسازی شده گلی در محوطه تخت‌جمشید دچار ترک‌خوردگی شده و وضعیت دیواره‌های موزه ایجاد شده در این محوطه باستانی نیز چندان مناسب نیست. در تصاویر انتشار یافته همچنین نشان داده شده که بخشی از دیواره سنگی در قسمت پلکان تخت جمشید مزین به گل‌های لوتوس، به گفته برخی باستان‌شناسان و گل‌های انار به گفته برخی دیگر، دچار ترک‌خوردگی شده است. در این میان قسمت‌های مربوط به ستون‌ها در بخش بازسازی شده نیز وضعیت خوبی ندارند. مدیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی مرودشت درخصوص وضعیت تخریبی ایجاد شده در تخت جمشید به خبرگزاری مهر گفت: ترک سنگ‌ها یکی از عظیم‌ترین بناهای سنگی جهان را در معرض خطر ریزش قرار داده است. دروازه ملل، در خطر محمد اسدپور همچنین به افزوده شدن بر میزان ترک‌های موجود در سازه‌های تخت جمشید اشاره کرد و افزود: زمانی که از پلکان‌ها وارد تخت جمشید می‌شویم در دروازه ملل ستون‌هایی وجود دارد که ترک‌خوردگی‌های آنها جدید است. وی گفت: به مرور زمان، سنگ‌ها تحت‌تأثیر فرسایش، باران‌های اسیدی و شرایط آب و هوایی، فسیل شده و یکسری ترک‌هایی در آنها به‌وجود می‌آید که به‌دلیل کنترل نکردن این وضعیت از سوی مسئولان و متخصصان، ترک‌ها روز به روز بیشتر می‌شود. مدیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی مرودشت گفت: در دیواره‌های دروازه ناتمام ترک‌هایی دیده می‌شود و علاوه بر این، کاخ صد ستون نیز ترک‌های زیادی برداشته که به راحتی قابل مشاهده است. کاخ‌موزه ترک برداشت وی افزود: در گذشته نیز تخت جمشید ترک‌هایی داشته اما با مشاهده ترک‌های مختلف در این بنا می‌توان متوجه شد که بیشتر آنها مربوط به زمان حال است. وی گفت: در درگاه ورودی کاخ موزه شکاف‌ها و ترک‌های متعددی در بخش شرقی این بنا قابل مشاهده است که حتی باعث انحنای یک ستون شده است. اسدپور تاکید کرد: اگر این روند ادامه داشته باشد در آینده‌ای نه چندان دور با فروپاشی نمای کنونی روبه‌رو خواهیم بود زیرا هر لحظه بر ترک‌های سنگ یا دیواره‌ها افزوده می‌شود. شیوه نگهداری از سازه‌های بازمانده از تمدن باستانی ایران در تخت جمشید همواره مورد انتقاد باستان‌شناسان و کارشناسان حفاظت از بناهای تاریخی بوده است. اکنون خبر افزایش ترک‌ها در سازه باستانی تخت‌جمشید بار دیگر مطرح شده است. کسی پاسخگو نیست دکتر کامیار عبدی، باستان‌شناسی که کاوش‌ها و بررسی‌های بسیاری در تخت‌جمشید انجام داده است در گفت‌وگو با همشهری ماجرای ترک خوردن سنگ‌ها در این سازه باستانی را موضوعی جدید ندانست. کامیار عبدی گفت: متأسفانه ستون‌ها و سازه‌های تخت جمشید در حال ترک خوردن است و هیچ‌کس نیز پاسخگوی این وضعیت نیست. عبدی با اشاره به ترک‌های موجود در تخت جمشید افزود: این موضوع جدید نیست؛ به‌عنوان مثال در مدت ۴سالی که به تخت‌جمشید می‌رفتم یکی از ساقه ستون‌ها که به زمین افتاده بود از هم پاشید و ده‌ها سال است که همین وضعیت در تخت‌جمشید جریان دارد. نیاز به تیم حفاظت از سنگ‌ها وی با تاکید بر لزوم استقرار تیم حفاظت از سنگ‌ها در محوطه تاریخی تخت جمشید گفت: اگر خوشبینانه به موضوع نگاه کنیم باید بگویم که با ادامه این وضعیت ۵۰ سال دیگر تنها یک کپه خاک از تخت جمشید باقی می‌ماند. کامیار عبدی تاکید کرد: روش‌هایی برای حل مشکل باکتری‌هایی که طی سال‌ها در میان سنگ‌های تخت جمشید ماندگار شده و مشغول خوردن سنگ‌های این بنای باستانی هستند وجود دارد و با ترکیبات شیمیایی می‌توان میکروارگانیسم‌های موجود در سنگ‌های تخت جمشید را از بین برد ولی متأسفانه هیچ‌کس به فکر نیست. درحالی‌که کامیار عبدی نیز نسبت به بی‌توجهی‌ها در نگهداری تخت جمشید گلایه دارد، محمد اسدپور، مدیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی مرودشت اعلام کرد: اگر ترک‌ها به‌صورت گسل و شکاف باشد و یکی از کاخ‌ها تخریب شود، دیگر نمی‌توان کاری انجام داد و ضروری است که کارشناسان راهکارهایی اساسی برای حفاظت از تخت جمشید ارائه بدهند. منبع:tarikhema.ir

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :۵۰ سال دیگر از تخت جمشید تل خاکی می‌ماند
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/20/Post/47
mohammad بازدید : 262 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
شیراز شهری است که در قرن اول هجری بنیان نهاده شده‌است. چنین پیداست که بنیان گذاران این شهر نام شیراز را از نام قلعه‌ای که از پیش از اسلام در نزدیکی محل فعلی شهر با نام شیراز وجود داشته، به عاریت گرفته‌اند. [۱]شیراز یکی از شش شهر اصلی دارای آثار باستانی ایران یعنی شیراز، اصفهان، کرمان، یزد، تبریز و کرمانشاه می‌باشد.[نیازمند منبع] تاریخ شیراز از نگاهی کلی نام شیراز ظاهراً در الواح عیلامی مکشوف در تخت جمشید به صورتهای : ,ish-si-ra-Ti ,is-si-Shir ,ish-si-is-ra-Ti ish-si-is-ra-Shi آمده و تدسکو در مجله انجمن شرقی آمریکایی حدسی زده‌است و نام این شهر را از دو کلمهٔ شر (بمعنی خوب) + راز (همریشهٔ رز [ مو ]) گرفته ولی استاد بنونیست و استاد هنینگ این وجه اشتقاق را نپسندیده و آنرا رد کرده‌اند و گفته‌اند که «شر» به معنی خوب در لهجه‌های شرق ایران و همچنین در یک لغت پارتی (ضمن ترکیب) آمده و در لهجه‌های جنوبی و غربی سابقه ندارد. (از حاشیهٔ برهان چ معین).[۲] روایت است که بانی این شهر محمدبن قاسم بن عقیل پسرعم حجاج بن یوسف بوده‌است . [۳] شهر شیراز در قدیم بکلی دایرهٔ نامنظمی بوده‌است که اطراف آنرا حصار و برجهایی فراگرفته و محیط حصاری آن قدری بیش از یک فرسخ و دارای شش دروازه بوده‌است و قسمت داخلی آن به یازده محله تقسیم می‌شد.[۴] در سال ۴۳۰ هَ . ق . امیر ابوکالیجار شهر استخر را خراب کرد و جمعیت آنرا به شهر جدید شیراز سوق داد و بزودی این شهر رونق یافت و آباد گردید ولی پس از زلزله‌های متعدد و هجوم طوایف مختلف آنرا به طور مکرر خراب کرد. در ۷۹۵هَ . ق . امیر تیمور آنرا خراب نمود. اما در سال ۱۱۸۰ هَ . ق . کریمخان زند شیراز را پایتخت خود قرار داده حصاری به دور آن کشید و کوچه‌های آنرا سنگ فرش کرده و بازار وکیل را ساخت . در ۱۸۱۳ و ۱۸۲۴ م . زلزله آنرا خراب کرد.[۵] در شهر شیراز در زمان عضدالدوله کتابخانهٔ بسیار مهمی بوده که مانند کتابخانه‌های فعلی کشورهای بزرگ جهان دارای قفسه‌های متعدد و هر یک از آنها شامل کتب راجع به یکی از شعب علوم بود. (از جغرافیای سیاسی کیهان صص ۲۱۸ - ۲۲۲).[۶] شیراز از اقلیم سیم است و به روایتی شیرازبن طهمورث آنرا ساخته بود و خراب شد و به قولی در زمان قدیم آن سرزمین شهر فارس نام داشته‌است و به فارس بن ماسوربن سام بن نوح منسوب بوده، صحیح آن است که در زمان اسلام محمدبن یوسف ثقفی برادر حجاج بن یوسف آن را ساخت و بازسازی کرد و به روایتی دیگر محمدبن قاسم بن ابی عقیل آنرا بازسازی کرد.[۷] هیچ گاه این شهر از اولیاء خالی نبوده‌است و بدین سبب به آن برج اولیا می‌گفته‌اند. شیراز در زمان معموری دوازده دروازه و نوزده محله داشته‌است، ولی نُوّاب کریمخان زند آنرا به شش دروازه و یازده محله تقسیم کرده بود. بدین ترتیب : اول دروازهٔ باغ شاه . دوم دروازهٔ اصفهان . سوم دروازهٔ سعدی . چهارم دروازهٔ قصابخانه . پنجم دروازهٔ شاه داعی . ششم دروازهٔ کازرون . از یازده محله به پنج محلهٔ آن حیدری خانه می‌گفتند، مانند: محلهٔ اسحاق بیگ و بازار مرغ و بالاکفت و درب شاهزاده و میدان شاه، و به پنج محلهٔ آن نعمتی خانه می‌گفتند، مانند محلهٔ درب مسجد و سرباغ و سردزک و سنگ سیاه.محله‌های لب آب و یهودان در جدا از محله‌های مذکور بوده‌اند. روایت است که بانی این شهر محمدبن قاسم بن عقیل پسرعم حجاج بن یوسف بوده‌است .[۸] تاریخ به طور جزیی پیدایش بنوشته جان لیمبرت، ایران شناس، دیپلمات و مدرس سابق دانشگاه پهلوی شیراز، شیراز همیشه در طول تاریخ خود مرکز فارس نبوده‌است. شیراز طبق استانداردهای ایران شهری جدید بشمار می‌آید. تاریخنگاران اسلامی بر این عقیده هستند که شیراز در قرن اول هجری به توسط عبدالملک مروان بنیان نهاده‌شده‌است. یک تاریخنگار محلی در مورد شیراز می‌نویسد: جایی است که هیچگاه با بت پرستی آلوده نشده‌است. در نوشته‌های حمدالله مستوفی معتقد است که معتبرترین روایت این است که محمد برادر حجاج ابن یوسف پس از تبلیغ اسلام شهر شیراز را بنیان، یا دوباره بنیان می‌نهد. بگفته حمدالله مستوفی روایت دیگری است که این کار توسط برادر زاده او محمد ابن قاسم ابن ابی عقیل انجام شده‌است. او تاریخ این کار را سال ۷۴ هجری می‌نویسد. [۱] لیمبرت عنوان می‌دارد که می‌بایست نشانه‌هایی از سکونت پیش از اسلام در محل یا نزدیک شهر وجود داشته‌است که نام شهر را به آن داده‌است. مخصوصا با توجه به اشاره‌ای که حمدالله مستوفی داشته‌است. لیمبرت عنوان می‌دارد که کتیبه‌ای عیلامی در تخت جمشید حاوی نام قلعه‌ای بنام تیرازیس است یا شیرازیس است. او با توجه با اشارات موجود در منابع اسلامی و سایر اسناد و شواهد باستان‌شناسی همچنین با توجه به مهر‌هایی مربوط به اواخر ساسانی و اوایل اسلام حاوی نام شیراز یافت شده در محل قصر ابونصر، معتقد است که قصر ابونصر در شرق محل کنونی شهر شیراز در نزدیکی روستای سعدی قلعه‌ای بوده که شیراز نام داشته‌است. او چنین نتیجه می‌گیرد که محل اولیه شیراز، این استحکامات موجود در محل قصر ابونصر بوده که همان محل قلعه تیرازیس یا شیرازیس یاد شده در لوح تخت جمشید است و بعدها پس از آنکه شهر فعلی شیراز در نزدیک این قلعه بنیان نهاده شده، این شهر نام خود را از این قلعه در حوالی شهر به یادگار گرفته‌است. [۱] پس از اسلام پس از حمله اعراب به ایران و انحطاط شهر استخر، اهمیت شهر استخر به شیراز منتقل شد. در قرن چهارم و پنجم هجری قمری سلسله آل بویه فارس، شیراز را به پایتختی برگزیدند و مساجد، قصرها، کتابخانه و حصاری در آن بنا نمودند. در حمله چنگیز خان مغول، شیراز از تخریب و قتل عام در امان ماند چرا که حکمرانان محلی به پرداخت مالیات به مغولان رضایت دادند. شیراز همچنین از قتل عام تیمور نیز در امان ماند زیرا شاه شجاع، فرماندار فارس تسلیم شد.[۹] در قرن سیزدهم میلادی، بدلیل رونق علم، فرهنگ و هنر، شیراز به دارالعلم مشهور شد. تعداد زیادی از شاعران، صوفیان و فیلسوفان مشهور ایرانی در شیراز متولد شده‌اند که سهم مهمی در به شهرت رسانیدن شیراز داشته‌اند. از بین انها می‌توان سعدی، حافظ، روزبهان و ملاصدرا را نام برد.[۹] در دوره صفویه و حکومت شاه عباس، شیراز تحت زمام امام قلی خان دارای رونق بود و وی بناهای با شکوهی در شیراز ساخت. پس از حمله افغانها به ایران و سقوط صفویه، دوران نزول شیراز آغاز گشت و سپس با شورش حکمرانان محلی در دوره افشاریان بر علیه نادر شاه، این وضع بدتر گشت. نادر شاه سپاهی را روانه شیراز کرد و شهر پس از چندین ماه محاصره سقوط کرد. پس از این حمله بسیاری از بناهای با شکوه شیراز از بین رفت و جمعیت شیراز به ۵۰۰۰۰ نفر، یعنی ربع جمعیت قرن پیش از آن تنزل یافت.[۹] شیراز باز بسرعت رونق یافت. کریم خان زند شیراز را به‌عنوان پایتخت سلطنت خود برگزید. وی با استخدام ۱۲۰۰۰ کارگر، اقدام به ساخت قلعه‌ای در مرکز شهر و خندقی دورتادور شهر نمود. وی همچنین به ساخت مسجد، حمام، آب انبار و بازار اقدام نمود. در دوره زندیه همچنین شیراز دارای سیستم آبیاری و زهکشی گردید. پس از کریم خان، جانشینان وی موفق به حفظ سلسله زندیه نشدند و پس از روی کار آمدن قاجارها، آقا محمد خان قاجار پایتخت را به تهران منتقل نمود. در دوره قاجاریه نیز شیراز از اهمیت خاصی برخوردار بوده‌است و حکمرانی شیراز همواره به‌عنوان امتیاز ویژه‌ای بوده که به حکمرانان داده می‌شده‌است. بسیاری از باغها و ساختمانهای شیراز در این دوره ساخته شده‌است. نوسازی شیراز از دوره پهلوی آغاز گشت. در این دوره چندین بیمارستان، دانشگاه و کارخانه در شیراز ساخته شد که مهم‌ترین آنها را بترتیب می‌توان بیمارستان نمازی، دانشگاه شیراز و پالایشگاه نفت شیراز دانست.[۹] پس از انقلاب، احیا و مرمت آثار تاریخی مورد توجه قرار گرفته‌است که از مهم‌ترین کارهای انجام گرفته می‌توان به احیای ارگ کریم خان، مرمت و بازسازی آرامگاه خواجوی کرمانی و دروازه قرآن، حمام وکیل و حافظیه اشاره نمود.[۹] اعتبار شهر [ویرایش] در دورهٔ خلفای نخستین اسلام این شهر معروف بوده‌است. در طی تاریخ ایران چند بار پایتخت گردیده‌است. در زمان اتابکان فارس مخصوصاً دورهٔ سعدبن زنگی و پسرش ابوبکر شیراز اعتبار کلی داشت . آخرین بار در زمان زندیه - مخصوصاً حکومت کریمخان - شیراز به اوج اعتبار خود رسید. ابنیهٔ مهم از آن دوره تاکنون به یادگار مانده که به بناهای وکیل معروف است . [۱۰] اقتصاد شیراز در آغاز قرن بیستم در گزارش هیئت بازرگانی هند بریتانیا اعزامی به جنوب شرق ایران که در ۱۹۰۵ میلادی ۱۲۸۳ خورشیدی منتشر شده‌است وضعیت شیراز این‌گونه ترسیم شده‌است. جمعیت: ۶۰ هزار نفر. سرمایه تجار در بانک شاهنشاهی ایران شعبه شیراز: ۶۰ میلیون تومان. محصولات صادراتی:محصولات اصلی صادراتی:تریاک، پنبه، فرش، خورجین، صمغ، بادام، کشمش، خشکبار، هلو، پوست روباه، گوسفند، اسب، شاخ و... حجم صادرات: پنبه، تقریبا ۱۴ تا ۱۵ هزار عدل(هر عدل حدود ۷۴ کیلوگرم)، بیشترین حجم پنبه به روسیه صادر می‌شود. ۴۸۰۰ تا ۵۰۰۰ لول تریاک، (تریاک به کشورهای چین، بریتانیا و آمریکا صادر می‌شود.). ۳۶ هزار کیسه تنباکو (هر کیسه ۴۵ و سه دهم کیلوگرم.)، صادرات تنباکو در انحصار ادارهٔ تنباکوی ترکیه‌است. در ۱۹۰۴، ۶۰۰ عدل فرش از شیراز به خارج از کشور صادر شده‌است که مقصد این صادرات عمدتا شبه جزیره عربستان، ترکیه و مصر بوده‌است.[۱۱] منبع آب شهر آب شهر از نهری بوده‌است موسوم به نهر رکنی که رکن الدوله ٔ دیلمی آنرا ساخته‌است.[۱۲] منبع:ویکی پدیا

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :پیشینه شیراز
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/20/Post/48
mohammad بازدید : 280 جمعه 10 مهر 1394 نظرات (0)
معرفی نام و نشان خدایان کاسی (اسلاف لُران) این نگاره توسط انی کاظمی در تاریخ ۱۹م مهر، ۱۳۹۰ و در دسته "اساطیر کاسی" ارسال شده است. نویسنده : انی کاظمی کاشو (کاسی) و کاشیتو (کاسیتو) ایزد و الهه قبیله ای کاسیان ایزدان شراب به شمار می رفتند. قصر شیرین به نام الهه کاسیتو بیت ماتی (خانه شراب) نامیده می شد. نامهای ماد، لُر و کاسی جملگی به معنی شراب و دُرد شراب هستند. قصر شیرین در واقع قصر شراوین یعنی شهر الهه شراب معنی می داده است. در هندوستان ماد (شراب) نام دیگر الهه وارونی است. لذا کاسی و کاسیتو همانند وارونا و وارونی ایزدان آسمان نیز بوده اند. شیمالی الهه قلل کوهستان و گامزن بر قلل برفی بود. کلمهً شمال (سرزمین سرما) از نام وی اخذ شده است. نام دیگر وی شیبارو (رونده بر شیب و بلندی) است. شوکامون (با شکوه درخشان) یا شومو (منسوب به شمع) خدای آتش زیر زمینی و حامی سلاله شاهی بوده است. سمبلهای وی یک شمع و شیر درنده بوده است. نام دیگر وی ایمیریا (ایزد دانای مرگ و میر خاندان شاهی) بوده است. در نزد هندوان و پارسیان وی یمه یا ییمه (یعنی همزاد،جم، جمشید) نام داشت. همانکه تخت جمشید به نام وی خوانده شده است. هرودوت میگوید آمس تریس زن خشایارشا برای وی چندین بچه قربانی نمود تا بر طول عمرش بیفزاید. همزاد وی باید همان الهه سر سبزی و جهان زیرین یعنی میریزیر بوده باشد که نزد ارامنه و پارسیان ساسانی ساندرامت و سپنت آرمئیتی نامیده شده است. هاربه (کامل) و شیخو یا شیپاک (مار افعی) از خدایان بسیار معزز و محترم بودند و با خدایان بابلی انلیل (سلطان خدایان) و خدای هوا و مردوک خدای دولت بابل یکسان بودند. مطابق اعتقادات ارامنه هاروت (هاربه کوهستان) و ماروت (مار کوهستان=شیخو/شیپاک کوهستان) ابرها را برای الهه ساندرامت (میریزیر) بر کوه آرارات رهنمون میشدند. خدای خورشید ساخ (دوستی= مهر) یا شوریاش (سوریاش= خورشید) نام داشت. هوتها (هود قرآن رهبر قوم عاد= انجمنی و دور دست) و اوبریاش (بالایی) نامهای خدای رعد و باران می باشند. گیدار (کشنده، ایندره هندوان، بهرام) و ماراتاش (جنگاور درخشان) نامهای خدای جنگ بوده اند. دونیاش خدای زمین بخش بوده است همانکه در اوستا هئوشینگه (یعنی فراهم آورنده زمین خوب) شده است. دور ایزد فراوانی و فراخی است. سرانجام کامولّ اهورامزدای کاسیان اسلاف لُران و ائای سومریان است: در زبان لُری کا به معنی سرور و مولا به معنی دانا و تحصیل کرده است. بنابراین کامولّ ایزد دانای کاسیان که با اِئای سومری ایزد دانای زمین و سرور معبد آبهای ژرف مطابقت داده می شده است؛ همان است که بعداً نزد پارسیان به شکل اهورا مزدا (یعنی سرور دانا) مورد پرستش قرار گرفته است. مسلم به نظر می رسد نام دیگر کامول (ایزد چشمه آبهای نیرومند یا سرور دانا) همان دونیاش بوده است که تصور میشد به شکل اژدهای نیرومندی بر اریکه حکومت زمین نشسته است. این نام را خدای زمین بخشنده معنی نموده اند. چنین می نماید مأخذ کلمهً عربی دنیا (در اصل زمین و آبها) نام همین خدای کاسی است. چنانکه شیمالیا (الهه گامزن بر قلل کوههای پر برف) منشأ نام شمال در زبان عربی است. از سوی دیگر دونیاش کامول معادل همان هوشنگ اساطیر ایرانی است که در اوستا هم به معنی فراهم آورنده زمینهای خوب است و هم به معنی داناست چه در پیدایی جشن سده وی را نیز در رابطه با مار می بینیم. خدای معادل دونیاش در بابل یعنی ائا نیز غالباً ماروش تجسم می شده است. همان که مار خردمند بهشت عدن و فریب دهنده آدم/آداپا و حوا به شمار رفته است. در اساطیر کاسی نام تهمورث را معادل هاربه (ایزد کامل، ایزد هوا) می بینیم و جمشید را معادل کاشّو (کاسی) ایزد جام شراب در می یابیم. پس در اساطیر ملی ایران اسامی پادشاهان پیشدادی خونیرث (=سرزمین ارابه های درخشان، منظور واشوکانی پایتخت آریائیان میتانی در شمال سوریه) با نام خدایان آریائیان کاسی در آمیخته است. جالب است که مطابق روایات اوستایی نیز حکومت پیشدادیان به دست ضحاک (خندان= آَشّور، خدای ملی آشوریان) منقرض شده است. در واقع اژی دهاک (دونیاش و مردوک=ضحاک ماردوش) و ضحاک (آشّور) نام سه خدای مختلف بوده اند که در اوستا یکی شده اند. از این جاست که مکان اژی دهاک کاسی شهر کرند و مکان اژی دهاک بابلی شهر بابل به شمار آمده است. در مجموع معلوم میشود که مادها هم چنانکه از اوستا بر می آید از خدا پادشاهان آریائیان میتانی و کاسی خبر داشته اند و حکومت ایشان را مقدمه تاریخ خود (کیانیان) قرار داده بوده اند. منبع:tarikhema.ir

لینک زیر ادامه مطلب


لینک منبع و پست :اساطیر کاسی
http://www.horrorfans.rozblog.com/Forum/Catgory/20/Post/49

تعداد صفحات : 12

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 468
  • کل نظرات : 61
  • افراد آنلاین : 14
  • تعداد اعضا : 226
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 62
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 133
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,359
  • بازدید ماه : 1,359
  • بازدید سال : 51,248
  • بازدید کلی : 471,399